دارا جهان ندارد سارا زبان نداردبابا ستاره ای در هفت آسمان نداردکارون زچشمه خشکید البرز لب فروبستحتی دل دماوند آتشفشان ندارددیو سیاه دربند آسان رهیدو بگریخترستم دراین هیاهو گرز گران نداردروز وداع خورشید زاینده رود خشکیدزیرا دل سپاهان نقش جهان نداردبرنام پارس دریا نامی دگر نهادندگویی که آرش ما تیرو کمان ندارددریای مازنی ها برکام دیگران شدنادر زخاک برخیز میهن جوان ندارددارا کجای کاری دزدان سرزمینتبربیستون نویسند دارا جهان نداردآئیم به دادخواهی فریادمان بلنداستاما چه سود اینجا نوشیروان نداردسرخ و سپید وسبز است این بیرق کیانیاما صدآه و افسوس شیر ژیان نداردکو آن حکیم توسی شهنامه ای سرایدشاید که شاعر ما دیگر بیان نداردهرگز نخواب کوروش ای مهر آریاییبی نام تو وطن نیز نام و نشان ندارد
سیمین بهبهانی