خوش بحال آنکه در چشمان مستت خانه کرد
در نگاهت خفت و عادت بر می و میخانه کرد

چیست در چشمان تو، هر کس که می بیند بدان
خانه و کاشانه اش را، بی گمان ویرانه کرد

کاش می شد با نگاهت، پر زنان پرواز کرد
شمع سوزان نگاهت، عاشقان پروانه کرد

باورت آیا شود این گفته، ای رویای عشق ؟
آن نگاهت، صد هزاران عاشقت دیوانه کرد

می شود آخر بگویی، چیست در چشمان تو ؟
آنکه مست آن نگه شد، با خودش بیگانه کرد