بر چهارراه زندگی
مات ایستاده ام
لحظه ایی سبز
لحظه ایی قرمز
گاهی هم زرد
از سبزبهاری گذر کرده ام
خط قرمز گلها در عبور لحظه ها
را فراموش
تنها رنگ زرد در من بافیست
تردید ماندن و رفتن دل مشغولی
هرروز من است
کاش چراغ ها همیشه سبز می ماندند
و بهار رو به خزان پیش نمی رفت
اگر رنگ قرمز بی اعتمادی مرز افکارم نبود؟
آیا بهار به خانه باغ ما باز می گشت؟!!