تو سراب موج گندم ، تو شراب سیب داری
تو سر فریب ــ آری! ــ تو سر فریب داری


لب بی وفای او کی به تو شهد می چشاند
چه توقعی است آخر ، که تو از طبیب داری


شب دل بریدن ماست چه اتفاق خوبی
چمدان ببند بی من سفری قریب داری


پس از این مگو خیانت به حکایت یهودا
که مسیح نیست آن کس که تو بر صلیب داری


چه شکایتی است از من که چرا به غم دچارم
تو که از سروده های دل من نصیب داری


فاضل_نظری