بعضي از آدمها مثل يک آپارتمان هستند
مبله … شيک … راحت
اما دو روز که توش زندگي ميکني ، دلت تا سرحد مرگ ميگيره
بعضي آدمها مثل يه قلعه هستند ،
خودت را مي کشي تا بري داخلش ،
بعد مي بيني اون تُو هيچي نيست
جز چند تا سنگ کهنه و رنگ و رو رفتهاما …
بعضي ها مثل باغندميري تُو ، قدم ميزني ؛ نگاه ميکني
عطرش رو بو مي کشي ؛ رنگ ها رو تماشا ميکني
ميري و ميري آخري در کار نيست
به ديوار که رسيدي بن بست نيست
ميتوني دور باغ بگردي
چه آرامشي داره ؛ همنفس بودن با کسيکه دلش درياست و تو هرروز يه چيزي ميتوني ازش يادبگيري چون روحش بزرگهزندگيتون پر از اين آدما باشه