ای باد سفر کرده به طوفان نرسیدی
از کوچه گذشتی به خیابان نرسیدی

منعم نکن از پیرهن پاره زلیخا
تو مثل من از چاه به زندان نرسیدی!


من حرمت میخانه شکستم تو ولی حیف
لب بردی و تا نیمه ی لیوان نرسیدی


ای ابر مکدر شده انصاف نگهدار
من چتر گرفتم ... تو به باران نرسیدی


محشر شد و اندوه تو انبوه ترم کرد
دیدم که تو با مرگ به پایان نرسیدی



احسان_افشاری