اما اخترڪ تو ڪه به آن ڪوچڪی است
ڪافیست صندلیت رو به اندازه چند قدمـ حرڪت بدے،
میتونی هروقت بخـواهی ببینی ڪه روز به پایان میرسد و مهتاب طلوع میڪند و تو میتوانی هر قدر دلت میخـواهد غروب رو تماشا ڪنی.
–یڪ روز چهــل و سه بار غروب خـورشید رو نگـاه ڪردمـ ،
خـودت ڪه میدانی، وقتـی دلت گــرفته، تماشاے غــروب آفتاب چه لـذتی داره...
–پـس خـدا میداند اون روزے ڪه چـهل و سه بار غــروب آفتاب رو دیدے چقــدر دلت گــرفته بود.
اما مسافــر ڪوچولو جوابم رو نداد...
آنتوان_دوسنت_اگزوپری شازده کوچولو