صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 21 به 30 از 72

موضوع: شعرهايي از ديوان شمس تبريزي

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    6262
    نوشته ها
    102
    پسندیده
    225
    مورد پسند : 64 بار در 43 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 70.0.3538.102
    این کیست این این کیست این این یوسف ثانی است این
    خضر است و الیاس این مگر یا آب حیوانی است این

    این باغ روحانی است این یا بزم یزدانی است این
    سرمه سپاهانی است این یا نور سبحانی است این

    آن جان جان افزاست این یا جنت المأواست این
    ساقی خوب ماست این یا باده جانی است این

    تنگ شکر را ماند این سودای سر را ماند این
    آن سیمبر را ماند این شادی و آسانی است این

    امروز مستیم ای پدر توبه شکستیم ای پدر
    از قحط رستیم ای پدر امسال ارزانی است این

    ای مطرب داووددم آتش بزن در رخت غم
    بردار بانگ زیر و بم کاین وقت سرخوانی است این

    مست و پریشان توام موقوف فرمان توام
    اسحاق قربان توام این عید قربانی است این

    رستیم از خوف و رجا عشق از کجا شرم از کجا
    ای خاک بر شرم و حیا هنگام پیشانی است این

    گل‌های سرخ و زرد بین آشوب و بردابرد بین
    در قعر دریا گرد بین موسی عمرانی است این

    هر جسم را جان می کند جان را خدادان می کند
    داور سلیمان می کند یا حکم دیوانی است این

    ای عشق قلماشیت گو از عیش و خوش باشیت گو
    کس می نداند حرف تو گویی که سریانی است این

    خورشید رخشان می رسد مست و خرامان می رسد
    با گوی و چوگان می رسد سلطان میدانی است این

    هر جا یکی گویی بود در حکم چوگان می دود
    چون گوی شو بی‌دست و پا هنگام وحدانی است این

    گویی شوی بی‌دست و پا چوگان او پایت شود
    در پیش سلطان می دوی کاین سیر ربانی است این

    آن آب بازآمد به جو بر سنگ زن اکنون سبو
    سجده کن و چیزی مگو کاین بزم سلطانی است این

  2. Top | #22

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    6262
    نوشته ها
    102
    پسندیده
    225
    مورد پسند : 64 بار در 43 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 70.0.3538.102
    آنی که به صد شفاعت و صد زاری .... برپات یکی بوسه دهم نگذاری

    گرآب دهی مرا اگر آتش باری .... سلطان ولایتی و فرمانداری

  3. Top | #23

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    6262
    نوشته ها
    102
    پسندیده
    225
    مورد پسند : 64 بار در 43 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 70.0.3538.102
    احوال ن زار حزین میپرسی .... زین پیش مپرس اگر چنین میپرسی

    من در غم تو دامن دل چاک زدم .... وآنگاه مرا بستین میپرسی

  4. Top | #24

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    6262
    نوشته ها
    102
    پسندیده
    225
    مورد پسند : 64 بار در 43 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 70.0.3538.102
    از جان بگریزم ار ز جان بگریزی .... از دل بگریزم ار از آن بگریزی

    تو تیری و ما همچو کمانیم هنوز .... تیری چه عجب گر ز کمان بگریزی

  5. Top | #25

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    6262
    نوشته ها
    102
    پسندیده
    225
    مورد پسند : 64 بار در 43 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 70.0.3538.102
    از رنج وملال ما چه فریاد کنی .... آن به که به شکر وصل را شاد کنی

    از ما چه گریزی و چرا داد کنی .... زان ترس که وصل را بسی یاد کنی

  6. Top | #26

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    6262
    نوشته ها
    102
    پسندیده
    225
    مورد پسند : 64 بار در 43 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 70.0.3538.102
    از سایه عاشقان اگر دور شوی .... بر تو زند آفتاب و رنجور شوی

    پیش و پس عاشقان چو سایه میدر .... تا چون مه و افتاب پر نور شوی

  7. Top | #27

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    6262
    نوشته ها
    102
    پسندیده
    225
    مورد پسند : 64 بار در 43 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 70.0.3538.102
    از شادی تو پر است شهر و وادی .... از روی زمین وآسمان را شادی

    کس را گله ای نیست ز تو جز غم را .... کز غم همه را بداده ای آزادی

  8. Top | #28

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    6262
    نوشته ها
    102
    پسندیده
    225
    مورد پسند : 64 بار در 43 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 70.0.3538.102
    از عشق ازل ترانه گویان گشتی .... وز حیرت عشق گول و نادان گشتی

    از بس که به مردی ز غمش جان بردی .... وز بس که بگفتی غم آن آن گشتی

  9. Top | #29

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    6262
    نوشته ها
    102
    پسندیده
    225
    مورد پسند : 64 بار در 43 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 70.0.3538.102
    ای دل شکایت‌ها مکن تا نشنود دلدار من
    ای دل نمی‌ترسی مگر از یار بی‌زنهار من

    ای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون من
    نشنیده‌ای شب تا سحر آن ناله‌های زار من

    یادت نمی‌آید که او می کرد روزی گفت گو
    می گفت بس دیگر مکن اندیشه گلزار من

    اندازه خود را بدان نامی مبر زین گلستان
    این بس نباشد خود تو را کآگه شوی از خار من

    گفتم امانم ده به جان خواهم که باشی این زمان
    تو سرده و من سرگران ای ساقی خمار من

    خندید و می گفت ای پسر آری ولیک از حد مبر
    وانگه چنین می کرد سر کای مست و ای هشیار من

    چون لطف دیدم رای او افتادم اندر پای او
    گفتم نباشم در جهان گر تو نباشی یار من

    گفتا مباش اندر جهان تا روی من بینی عیان
    خواهی چنین گم شو چنان در نفی خود دان کار من

    گفتم منم در دام تو چون گم شوم بی‌جام تو
    بفروش یک جامم به جان وانگه ببین بازار من

  10. Top | #30

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    6262
    نوشته ها
    102
    پسندیده
    225
    مورد پسند : 64 بار در 43 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 70.0.3538.102
    ای یار من ای یار من ای یار بی‌زنهار من
    ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من

    ای در زمین ما را قمر ای نیم شب ما را سحر
    ای در خطر ما را سپر ای ابر شکربار من

    خوش می روی در جان من خوش می کنی درمان من
    ای دین و ای ایمان من ای بحر گوهردار من

    ای شب روان را مشعله ای بی‌دلان را سلسله
    ای قبله هر قافله ای قافله سالار من

    هم رهزنی هم ره بری هم ماهی و هم مشتری
    هم این سری هم آن سری هم گنج و استظهار من

    چون یوسف پیغامبری آیی که خواهم مشتری
    تا آتشی اندرزنی در مصر و در بازار من

    هم موسیی بر طور من عیسی هر رنجور من
    هم نور نور نور من هم احمد مختار من

    هم مونس زندان من هم دولت خندان من
    والله که صد چندان من بگذشته از بسیار من

    گویی مرا برجه بگو گویم چه گویم پیش تو
    گویی بیا حجت مجو ای بنده طرار من

    گویم که گنجی شایگان گوید بلی نی رایگان
    جان خواهم وانگه چه جان گویم سبک کن بار من

    گر گنج خواهی سر بنه ور عشق خواهی جان بده
    در صف درآ واپس مجه ای حیدر کرار من

صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فواره وار، سربه هوايي و سربه زير
    توسط zolal در انجمن شعر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-21-2018, 08:41 AM
  2. چه خوش افسانه مي گويي
    توسط !!yalda!! در انجمن شعر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-16-2017, 08:30 AM
  3. نكات ابتدايي سرمه دوزي
    توسط pari32184 در انجمن هنر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-04-2017, 12:51 PM
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-19-2017, 11:42 AM
  5. درسهايي از قران
    توسط Shady :) در انجمن ديگر مسائل
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 11-24-2016, 11:37 AM

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
09171111111 mahboob_hameh@yahoo.com طراحی توسط ویکـی وی بی
حـامـیان انجمـن