کاشکی یار بداند،امشب این حال مرا
یا کسی بر تو رساند،بد احوال مرا
آن دو چشمت به خوشی،بی خبرم پر زد و رفت
و ندید__تیر زمانه__که بِزَد،بال مرا
تو که اینک مست از نیکی بختت،شادی
حضرت عشق کَرَم کن،بپزی کال مرا
من که یک دم نشدم غافل از احوال شما
بنگر این ثانیه هایم ، که شده سال مرا
هر دم از رستم قلبم ،خبری شوم آرند
تا کَمَربُر ،ز حسادت بکنند،زال مرا
تو که مَشقَت ز الفبا ،"الف" قدم بود
کاش بودی که بدیدی،کمر "دال"مرا
یار دیرینه ببین،با دل "سلطان"چه نکرد
"حافظا" !مرد غزل ،شرح بده،فال مرا
حافظ