عمارت کن مرا آخر
که ویرانم به جان تو...
عمارت کن مرا آخر
که ویرانم به جان تو...
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
.farhad2016 (05-26-2019)
در پردهٔ دل خیال تو رقص کند
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
خُرَم آن دَم که بَر آید زِخَزان باد بَهاری
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
mohsen32 (05-14-2019)
از دل تو؛ در دل من نکتههاست…
وه چه رهاست از دل تو، تا دلم...
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
گر ز حالِ دل خبر داری بگو، وَر نشانی مختصر داری بگو،
مرگ را دانَم،ولی تا کوی دوست، راه اگر نزدیکتر داری بگو...
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که پیش ازین نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده سر در کمند را
بگذار سر به سینه من تا بگویمت
اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمری است در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم آن چنان که اگر ببینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های ترا دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب...
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
من ...روز خویش را ...
با آفتاب ِ روی تو ...
کز مشرق ِ خیال دمیده است ،
آغاز می کنم !!من ...با تو می نویسم و می خوانم ؛
من ...
با تو راه می روم و حرف می زنم ؛
وز شوق ِ این محال
که دستم به دست توست ،منجای راه رفتن ...
پرواز می کنم !!...آن لحظه ها که مات ...
در انزوای خویش
یا در میان جمع ،
خاموش می نشینم ؛
موسیقی نگاه ِ تو را گوش می کنم !....گاهی میان مردم . . .
در ازدحام شهر ...
غیر از تو هرچه هست ...
فراموش می کنم ... !!!
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
عاشقان را شادمانی و غم اوست
دست مزد و اجرت خدمت هم اوست
غیر معشوق ار تماشایی بود
عشق نبود هرزهی سودایی بود
عشق آن شعلهست كو چون برفروخت
هرچه جز معشوق باقی جمله سوخت
بنده آزادی طمع دارد ز جد
عشق آزادی نخواهد تا ابد
در نگنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریائیست قعرش ناپدید
قطره های بحر را نتوان شمرد
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
گویند سرانجام ندارید شما... ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم!
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
پر کن از باده ی چشمت، قدح صبحِ مرا...
خود بگو من ز ِ تو سرمست شوم، یا خورشید...؟
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.