این کیست
گشوده خوش تر از صبح
پیشانیِ بیکرانه در من..؟!
از شوقِ کدام گل
شکفته ست
این باغِ پر از جوانه در من...؟!
این کیست
گشوده خوش تر از صبح
پیشانیِ بیکرانه در من..؟!
از شوقِ کدام گل
شکفته ست
این باغِ پر از جوانه در من...؟!
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
ای عشق، شکستهایم
مشکن ما را…
آتش عشق بهشت است میندیش و بیا
زهر غم راحت جان است مپرهیز و بنوشپر و بالی بگشا خنده خورشید ببین
پیش از آنی که شود شمع وجودت خاموش...
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
من در هوای
عشق تو،
از شب گذشته ام…!
ماهی همیشه تشنهام
در زلال لطف ِ بیکران تو
میبرد مرا به هر کجا که میل اوست
موج دیدگان مهربان تو …
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
نرسد دست تمنا چون به دامان شما
می توان چشم دلی دوخت به ایوان شمااز دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است درین فاصله قربان شما
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
سیه چشمی به کار عشق استاد
به من درس محبت یاد می دادمرا از یاد برد آخر ولی من
به جز او عالمی را بردم از یاد
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
تو که بالا بلند و نازنینی
تو که شیرین لب و عشق آفرینیدر آن لب های افسونگر چه داری
در آن دل غیر شور و شر چه داریچنین بامهربانی خواندنت چیست
بدین نامهربانی راندنت چیستدل من تاب تنهایی ندارد
دل عاشق شکیبایی ندارد
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش…
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز…
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
تو کیستی که من این گونه بی تو بی تابم؟!
شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم …
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
دل از سنگ باید که از درد عشق
ننالد خدایا دلم سنگ نیستمرا عشق او چنگ اندوه ساخت
که جز غم در این چنگ آهنگ نیست
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
بر ماسه ها نوشتم:
دریای هستی مناز عشق توست سرشار
این را به یاد بسپار!بر ماسه ها نوشتی:
ای همزبان دیرین،این آرزوی پاکی ست،
اما به باد بسپار!خیزاب تیزبالی ناز و نیاز مارا
می شست و پاک می کردبر باد رفتنی را
می برد، خاک می کرد!دریا، ترانه خوان مست
سر بر کرانه میزدو آن آتش نهفته،
در ما زبانه می زد
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.