شعر غمگین

[!*SanaZ*!]

کاش که در خواب، چنین وصلِ تو تعبیر کنم

کو مجالی که تو را یک شبه زنجیر کنم

دل ِدیوانه دگر پند نگیرد هرگز !

تا قیامت زغمت ناله ی شبگیر کنم
دل تنگتم

[!*SanaZ*!]

یارب به جهان، هم نفسی می خواهم

درمیکده، فریادرسی می خواهم

آنقدر به تمنای خدا، بنشستم

جانم به لبُ و دادرسی می خواهم
دل تنگتم

[!*SanaZ*!]

یادِ رویِ تو مرا زنده و شاداب کند

دلِ مسکین ِمرا یک شبه ارباب کند

گر به دیدار نیایی … تو مرا یادی کن

چون که یادِ تو مرا عاشق وبی خواب کند

دل تنگتم

[!*SanaZ*!]

خیالِ رویِ تو آمد به دیدارِ دلم یکروز

چنان مست و خرامان شد، دل از دیدارِ آن افروز

زعشقِ دلبرِ شیرین، چه مدهوش و چه شیدا شد!

ز سر تا پا در عشق می سوخت چونان شمعی که دارد سوز
دل تنگتم

[!*SanaZ*!]

نگاهت چشمه را مُل کردهِ امشب

دلم را پر ز بلبل کردهِ امشب

نگاهم کردی ای چشمت بهاران

از این رو طبعِ من گل کردهِ امشب
دل تنگتم

[!*SanaZ*!]

افسوس می نویسمت اینها همه افسانه نیست

بس شکوه ها دارم ولی شکوایه ام، شکرانه نیست

در کُنج قلبم چون شدی هم خانه یِ تنهاییم

با یک نسیم ویرانه شد ، این خانه نه ،آن خانه نیست

دل تنگتم

[!*SanaZ*!]

چه پیوندی زدی ای جان

تو جانان را به جانِ من

زسودایِ همین جانان

به لب آمد ولی جانم
دل تنگتم

[!*SanaZ*!]

به نگاهِ مستت اما هوسی مُدام دارم

همه ی وجود خود را ،زلبت به کام دارم

تو وحسِ مبهمِ عشق، تو همان نیاز هستی

بطلب مرا به کامی، کز لبت دوام دارم
دل تنگتم

[!*SanaZ*!]

به قدرِ تلخیِ دنیا، تو تلخی

همیشه کامِ تلخت، مالِ من بود

مرا در حال ِخود آخر رها کن

که این تنها شدن، پایانِ من بود
دل تنگتم

[!*SanaZ*!]

ای آنکه دوست دارمت آخر کجایی ؟

بر سینه می فشارمت آخر کجایی ؟

ای آسمان عشقِ من، ای تک درخت نور

برباغِ دل می کارمت، آخر کجایی ؟
دل تنگتم