صفحه 10 از 10 نخستنخست ... 8910
نمایش نتایج: از 91 به 99 از 99

موضوع: شعر

  1. Top | #91
    ! Zendegi
    یاد تو
    مثل خرده نان‌هایی ست که ته جیبم مانده‌اند


    هزار بار
    این لباس را تکانده‌ام
    شسته ام
    روی بند پهن کرده‌ام


    اما هر بار
    ته جیبم
    آنقدر هستی
    که عطر نان تازه را به یادم بیاوری
    عطر تازه آشنایی..


    #یوسف_مهدوی_فر

  2. 2 کاربر پست ! Zendegi عزیز را پسندیده اند .

    Banoo-Asal (06-07-2019),mohsen32 (06-07-2019)

  3. Top | #92
    ! Zendegi
    اگر مَرا دوست نداشته باشی ...
    دراز می کشم و می میرم!
    " مرگ "
    نه سفری بی بازگشت است
    و نه
    ناگهان محو شدن
    " مرگ "
    دوست نداشتنِ توست!
    درست ... آن موقع که باید دوستم بداری ...
    #رسول_یونان

  4. 3 کاربر پست ! Zendegi عزیز را پسندیده اند .

    A H M A D (06-07-2019),Banoo-Asal (06-07-2019),mohsen32 (06-07-2019)

  5. Top | #93
    ! Zendegi
    من برای ماندن آمده ام ..
    برای داشتنت
    از تمامِ جهان گذشته ام ..
    مرا بخواه
    مرا بخوان
    و عاشقانه تکرار کن
    که پای به زنجیرم و دل در بند ..
    من به تو پناه آورده ام ..
    به اُمیدِ تو زنده مانده ام ..
    این یعنی عشق
    یعنی که تو نیمه ی جانِ منی ...

  6. Top | #94
    ! Zendegi
    به چای تلخ اول صبح
    تو به بوسه تلخ آخر شب
    من، به اینکه تو هرشب حرف‌هایت را مثل یک‌ مرد بزنی
    تو، به اینکه من هربار مثل یک زن گریه کنم

    عادت کرده‌ایم
    آن‌قدرکه یادمان رفته‎‌ست شب
    مثل سیاهی موهایمان، ناگهان می‌پَرد
    و یک‌روز آن‌قدر صبح می‌شود
    که برای بیدارشدن دیر است

    «لیلا کردبچه»

    ویرایش توسط ! Zendegi : 06-20-2019 در ساعت 02:43 PM

  7. Top | #95
    ! Zendegi
    فجیع‌تر از خبرِ رفتنت،
    رفتنت بود
    و تا مرز کوری گریستم آن‌شب؛
    چراکه تفاوت هولناکی بود میان شنیدن و دیدن
    چراکه باید چشم‌هایم را فراموش می‌کردم
    و بر دو چاهِ تلنبار از خاطره‌ سرپوش می‌گذاشتم

    چشم‌هایم را بستم امّا
    نگاهم به درون باز شد
    و دیدم چگونه زنی در تمام گوشه‌های تاریکم مویه می‌کرد
    و دهانش
    هنگام ادای آخرین «دوستت دارم» فلج شده بود...

    «لیلا کردبچه»


  8. کاربر مقابل پست ! Zendegi عزیز را پسندیده است:

    Anoosh (06-20-2019)

  9. Top | #96
    ! Zendegi
    و یک‌روز فهمیدیم «عزیزم»
    نام کوچک هیچ‌کدام‌مان نیست
    و شام‌خوردن زیر نور شمع
    چشم‌هایمان را کم‌سو می‌کند

    سقف
    بهانه مشترکی بود
    که باید از هم می‌گرفتیم
    و تاریکی موّاجِ خانه را به دو نیم می‌کردیم

    تاریکی از دیوارهای شیشه‌ای نشت کرده‌بود
    و ما
    دو حبابِ کنارهم بودیم
    که می‌ترسیدیم هنگام یکی‌شدن
    نبینیم کدام‌مان نابود می‌شود.

    «لیلا کردبچه»


  10. 2 کاربر پست ! Zendegi عزیز را پسندیده اند .

    Anoosh (06-20-2019),Banoo-Asal (06-21-2019)

  11. Top | #97
    ! Zendegi

    که هنوز
    فکر می‌کنم
    از هزار و صد نسخه‌ی این شعر
    یک نسخه را
    تو به خانه می‌بری
    و تو تنها تو می‌فهمی
    چند جای این شعر
    خط خورده است

    «لیلا کردبچه»


  12. کاربر مقابل پست ! Zendegi عزیز را پسندیده است:

    Anoosh (07-01-2019)

  13. Top | #98
    ! Zendegi
    جاده‌ها جایی اگر برای رفتن داشتند
    تکان‌دادن دست
    دو معنای کاملاً متفاوت نداشت
    غربت
    با پوشیدن کفش‌هایت آغاز نمی‌شد
    و دستی‌که پشت سرت آب می‌ریخت
    جاده‌ها را به زمین کوک نمی‌زد

    یک‌روز برمی‌گردی که باد
    تمام آدم‌ها را برده‌ست
    جاده‌ها مثل کلاف سردرگمی دور خود پیچیده‌اند
    و زمین یک گلوله کاموایی بزرگ شده‌ست
    که برای تنهاییِ عصرهای یخ‌بندانت
    خیالبافی می‌کند.

    «لیلا کردبچه»

    ویرایش توسط ! Zendegi : 06-21-2019 در ساعت 09:35 PM

  14. کاربر مقابل پست ! Zendegi عزیز را پسندیده است:

    Anoosh (07-01-2019)

  15. Top | #99

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    شماره عضویت
    4717
    نوشته ها
    19
    پسندیده
    9
    مورد پسند : 10 بار در 8 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 75.0.3770.100

صفحه 10 از 10 نخستنخست ... 8910

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
09171111111 mahboob_hameh@yahoo.com طراحی توسط ویکـی وی بی
حـامـیان انجمـن