شعر

[! Zendegi]

تغییر


من از خودم بی تو چیزی نمی دونم
تو نیستی و بازم من مرد این خونه م
توو فکر تو می رفت هر کی منو می دید
هر آدمی جز تو حال منو فهمید


کم میشم از حرفات ، اصلا حواست نیست
عطری که دوس داشتم ، روی لباست نیست
بعد از تو هر حسی بی حوصله میشه
دارو ندار من این فاصله میشه


هیشکی منو بی تو جدی نمی گیره
انگار همه دنیا در حال تغییره
حس میکنم این راه هر چی جلو میره
بازم شبیه قبل هی سمت تو میره


کم میشم از حرفات ، اصلا حواست نیست
عطری که دوس داشتم ، روی لباست نیست
بعد از تو هر حسی بی حوصله میشه
دارو ندار من این فاصله
# حمزه زارعی

[! Zendegi]

‍ تعریف کن


تعریف کن از اون کسی ، که جای من توو قلبته
اونم مث هر آدمی حساسه روو این رابطه ؟


تعریف کن از زندگیت ، حتما یه فرقی می کنه
میخوام بدونم عشق تو با من چه فرقی می کنه


با من بگو از اونی که چیزی نمی دونه ازت
اونی که از روو عادتش هر روز میمیره واست


اصلا مهم نیس بعد من کی از خودش میگه بهت
من که میدونم پیش اون چی داری میگی از خودت
# حمزه زارعی

[! Zendegi]

هوا هم بد شده، ميدوني يعني چي؟
غمام بي حد شده، ميدوني يعني چي؟
همين روزاي مأيوس بدون مرز
واسم عادت شده، ميدوني يعني چي؟


تب داغ جنون ميدوني يعني چي؟
سکوت هردومون ميدوني يعني چي؟
به ديوار و در و اسباب اين خونه
به جات ميگم بمون، ميدوني يعني چي؟


#حجت_یخکشی

[! Zendegi]

#اعتماد


تموم دنيامو گرفتی ولي
جواب اعتمادمو پس بده
ديگه برام هيچی مهم نيس ، برو
به اونی که دوسش داری دس بده


کی فکرشو می کرد که خيلی راحت
پا بذاری روی تموم حرفات
حتی تصورش واسم سخته که
يکی ديگه میشینه توی دنیات


نميتونم مثل تو بي تفاوت
بگذرم از تموم خاطراتم
يه نقشی توی زندگيم داشتی که
فک ميکنم من هنوزم باهاتم


صداي خنده هاتونو ميشنوم
چه لحظه های خوبی با هم دارين
همون جاهايی که با هم مي رفتيم
الان بايد دوتايی باهم برين


دارم حسودی ميکنم به اون که
کنار تو داره قدم ميزنه
همونی که ميشينه روبروت و
فنجون قهوه‌تُ بهم ميزن
#حمزه_زارعی

[! Zendegi]

#عکس_دوتایی


با اینکه عمریه زیر یه سقفیم
ولی توو قلب هم جایی نداریم
اگه ما عاشق همدیگه بودیم
چرا پس عکس دوتایی نداریم


تموم سهم من از با تو بودن
توی دست چپم خلاصه میشه
یه حلقه که توی دلواپسی هام
منو یاد تو میندازه همیشه


نمی فهمی ولی بی تو غرورم
داره روی سرم آوار میشه
ببین پس لرزه های این جدایی
داره با گریه هام تکرار میشه


حالا روزای سختی پیش رومه
آخه عادت به تنهایی ندارم
درسته حسی بین ما نبودش
ولی تو لااقل بودی کنارم


ما باهم زندگی کردیم اما،
فقط چیزی شبیه زندگی بود
همه فهمیده بودن که بجز عشق
توی این رابطه هرچی بگی بود


من و تو خوب میدونیم که جدایی
یه تصمیم درست و منطقی بود
با اینکه این شرایط سخته ، اما
طلاق ما دوتا توافق
#حمزه_زارعی

[! Zendegi]

منو از رفتنت کم کن...


منو از رفتنت کم کن، با چند تا جمله‌ی ساده
نمی‌خوای که ببینی کی هنوز پای تو وایستاده


بجز آغوش من هر چیزی رو از پیرهنت کم کن
با چیزی که نمی‌دونم منو از رفتنت کم کن


کجای زندگیت بودم که اسمم رو لبت گم شد
من اینقدر عاشقت بودم که چشمات حرف مردم شد


یه درصد فک نمی‌کردم که دستام از تو خالی شه
دوسِت داشتم ولی قلبت مگه این چیزا حالیشه!!!


تو رفتی عاشقی واسم یه جور دیگه معنی شد
نمی‌دونستم احساست به این زودی تموم میشد


تو رفتی و خودم دیدم یه تیکه از وجودم رفت
چقدر سخته ببینم که تموم تارو پودم رفت


حمزه زارعی

[! Zendegi]

بعد از تو


بعد از تو دیوونه شدن شاید
کوچیکترین کاری که میشد کرد
بعد از تو روی این تراس هرشب
سر میکنم با قهوه‌های سرد


بعد از تو اینقدر پیر و خسته‌م که
چهره‌ت داره از حافظه‌م میره
انگار یکی داره به زور از من
اون خاطرات خوبُ می‌گیره


تقصیر قرصامه که بعد از تو
اطرافیانم رو نمیشناسم
حساس بودم روی تو، اما
حالا روی عکسات حساسم


بعد از تو تنهاییمُ پر کرده
این پاکتای خالی سیگار
سرگرم میشم با همین چیزا
آکوردِ درد و گریه و گیتار


دنیای من بعد از تو درگیره -
اما، اگر، ای کاش، شاید شد
با اینکه خیلی خوب میدونم
درگیره این چیزا نباید شد


بعد از تو این سقف و در و دیوار
اصلا شبیه خونه ما نیس
حق با تو بوده ، شایدم اینجا
اصلا برای هر دو مون جا نیس..
#حمزه_زارعی

[! Zendegi]

#شرط


عکساتُ توی خونه می چينم
روو تختخوابُ روی ميز شام
وقتی که نيستی توی اين خونه
اصلا نمی‌خوام فِک کنم تنهام


با اينکه از من فاصله داری
هر روزِ من با تو شروع ميشه
اين عشق با ديوونه‌بازی‌هام
کم‌کم داره بی آبرو ميشه


گريه‌َم می‌گيره وقتی می‌بينم
تو توی عکسات داری می‌خندی
داری به من فک ميکنی الان
من مطمئنم، شرط می بندی؟!


اينقدر می‌خوامت که رفتارت
روو زندگيم تاثير می‌ذاره
از لحن حرفای تو فهميدم
بين من و تو برف می‌باره


وقتی نبودی توی آغوشم
بالشتمُ هرشب بغل کردم
اين رابطه درد بزرگی بود
اين مشکلُ با گريه حل کردم


گريه‌َم می‌گيره وقتی می‌بينم
تو توی عکسات داری می‌خندی
داری به من فک ميکنی الان
من مطمئنم، شرط می بندی؟!


#حمزه_زارعی

[! Zendegi]

بعد از تو


بعد از تو دیوونه شدن شاید
کوچیکترین کاری که می‌شد کرد
بعد از تو روی این تراس هرشب
سر میکنم با قهوه های سرد


بعد از تو اینقدر پیر و خسته‌َم که
چهره‌َت داره از حافظه‌َم میره
انگار یکی داره به زور از من
اون خاطرات خوب و می‌گیره


تقصیر قرصامه که بعد از تو
اطرافیانم رو نمی‌شناسم
حساس بودم روی تو ، اما
حالا روی عکسات حساسم


بعد از تو تنهاییمو پُر کرده
این پاکتای خالی سیگار
سرگرم میشم با همین چیزا
آکوردِ درد و گریه و گیتار


دنیای من بعد از تو درگیره -
اما، اگر، ای کاش، شاید... شد
با اینکه خیلی خوب می‌دونم
درگیره این چیزا نباید شد!


بعد از تو این سقف و در و دیوار
اصلاً شبیه خونه‌ی ما نیست
حق با تو بوده، شایدم اینجا
اصلاً برای هر دومون جا نیست


#حمزه_زارعی

[! Zendegi]

متهم


اینجا برای هردومون جا نیست
میرم آخه سرمارو می فهمم
تو چیزی از حالم نمی پرسی
من متهم میشم که بی رحمم


اینجا برای هردومون جا نیست
میرم، ولی تنها نمی مونی
سرگرم دنیای خودت میشی
اصلاً تو تنهایی نمی تونی


من از سکوتت دلخورم اما
حرفای تو چیز جدیدی نیست
دنبال یه بیراهه میگردم
دیگه به جاده هیچ امیدی نیست


از این فضای سرد و آلوده
از خاطرات عاشقی سیرم
حرفی نمونده جز خداحافظ
کاری نداری؟ من دارم میرم


حتی نفس هامم نمی شناسم
اصلاً هوای تازه اینجا نیست
از طرز برخوردت میشه فهمید
اینجا برای هردومون جا نیست


#حمزه_زارعی