دلتـنگ توام جانا هردم که روم جـایی با خود به سفر بردم یاد تو و تنـهایی...
ماییم مست و سرگران... فارغ زِ کارِ دیگران عالم اگر بر هم رَوَد عشق تو را بادا بقا
دلتـنگ توام جانا هردم که روم جـایی با خود به سفر بردم یاد تو و تنـهایی...
ماییم مست و سرگران... فارغ زِ کارِ دیگران عالم اگر بر هم رَوَد عشق تو را بادا بقا
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست وآنکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست؟
ویرایش توسط !!yalda!! : 04-09-2019 در ساعت 07:55 PM
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
تن تو منطقه ی مین و دلم سربازیست
که جوان است و به تن شوق شهادت دارد ...
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
دوست یعنی بغضِ لبخندم شکست
دوری و جای تو گلدانی نشست
دوست یعنی مثل جان و در تنی
دوست یعنی خوب شد تو با منی
دوست یعنی حسرت و لبخند و آه
می شوم دلتنگِ رویت گاه گاه
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
فتنه ی چشم تو چندان ره بیداد گرفت
که شکیب دل من دامن فریاد گرفت
آن که ایینه ی صبح و قدح لاله شکست
خک شب در دهن سوسن آزاد گرفت
آه از شوخی چشم تو ، که خونریز فلک
دید این شیوه ی مردم کشی و یاد گرفت
منم و شمع دل سوخته ، یارب مددی
که دگرباره شب آشفته شد و باد گرفت
شعرم از ناله ی عشاق غم انگیزتر است
داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت
سایه ! مکشته ی عشقیم ، که این شیرین کار
مصلحت را ، مدد از تیشه ی فرهاد گرفت
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)