با آن که دلم از غم هجرت خون است
شادی به غم تواَم ز غم افزون است
اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب
هجرانْش چنین است، وصالش چون است؟
با آن که دلم از غم هجرت خون است
شادی به غم تواَم ز غم افزون است
اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب
هجرانْش چنین است، وصالش چون است؟
تو تمنای من و یار منو ای جان منی
پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی
تو خودت روح و روانی تو آرامش جانی
پس بمان تا که نمانم به تماشای کسی
مولانا
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم
بابا طاهر
بگیر این گل از من یاد بودى
که تنها لایق این گل تو بودى
فراوان آمدند این گل بگیرند
ندادم چون عزیز من تو بودى
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست