ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی / چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکده عشق و محبت بودی / چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی . . .
دلتنگتم
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی / چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکده عشق و محبت بودی / چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی . . .
دلتنگتم
آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت
که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف
و من از دور ببینم که پر از لبخند است چشم و دنیا و دلت . .
دلتنگتم
سکوتی بود بر قلبم که با آن میزدم فریاد / اگر از شهر غم رفتی مرا هرگز مبر از یاد
دلتنگتم
کی من خلاص میشوم از انتظار تو ؟ / کی میرسد بمقصد دل این قطار تو ؟
خواهد رسید فصل بهاری که میشود / آرام تکیه کرد و رها شد کنار تو . .
دلتنگتم
دستانم تشنه دستان توست ، شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم
با تو میمانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم
زیرا میدانم بیش از امروز دوستت خواهم داشت
دلتنگتم
یار باوفایم ؛ در روزهای با تو بودن بی تو بودن را نفرین میکنم
و در روزهای بی تو بودن ، با تو بودن را آرزو میکنم . . .
دلتنگتم
در دوری لذتی است که در با هم بودن نیست
چون در با هم بودن ترس از فراق است و در دوری شوق دیدار . . .
دلتنگتم
گرچه آلوده دنیای غریبم اما / سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم
دل من عاطفه را میفهمد ، من به خود میبالم / با کسی سبزتر از عشق ارادت دارم . . .
دلتنگتم
گاه گاهي دل من مي گيرد...بيشتر وقت غروب... آن زماني که خدا نيز پر از تنهايي ست...و اذان در پيش است...من وضو خواهم ساخت...از خدا خواهم خواست که تو تنهانشوي ودلت پر ز خوشي هاي دمادم باشد...عاشقانه دوستت دارم.
دلتنگتم
من در رودخانه عشقت اروم و اهسته قايقم را ميراندم..قافل از اين که پايان اين روز زيبا به ابشاري سهمگين ختم ميشود..نگران نيستم. حتي اگر از اين ابشار سقوط کنم و زخمي و درمانده شوم،برکه اي آرام در انتظار من است
دلتنگتم