دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست
در گیتی و افلاك به جز تو قمرم نیست
با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم
بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست
دلتنگتم
دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست
در گیتی و افلاك به جز تو قمرم نیست
با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم
بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست
دلتنگتم
نفست باران است ، دل من تشنه ی باریدن ابر ، دل بی چتر مرا میهمان کن
دلتنگتم
عجب جوش و خروشی بود عشقت / خراب باده نوشی بود عشقت / بهشتم را به سیبی داد بر باد / عجب آدم فروشی بود عشقت .
دلتنگتم
از آمدنم به خدمتت دیر نشد / اندیشه مکن دلم ز تو سیر نشد / یک موی تو را به عالمی نفروشم / تو جان منی ، کسی ز جان سیر نشد
دلتنگتم
آسمانم انتهایش قلب توست / مهربان این آسمان از آن توست / آسمانم هدیه ای از سوی من / تا بدانی قلب من هم یاد توست .
دلتنگتم
چو عاشق می شدم ، گفتم : ربودم گوهر مقصود ، ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
دلتنگتم
گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش تک پرنده ی عاشقی بودم که میان صدها هزار پرنده بتوانم به قله ی بلند سرزمین هستی برسم و پرواز کنان نغمه سر دهم که من شیدای تو و عاشقانه دوستت دارم .
دلتنگتم
عشق تو به تار و پود جانم بسته است
بي روي تو درهاي جهانم بسته است
از دست تو خواهم که برآرم فرياد
در پيش نگاه تو زبانم بسته است
دلتنگتم
دستت را که میگیرم
می دانم ناب تر از تو دست های تو دستی نیست !
میدانم ماندنی تراز نگاه تو چشمی نیست
برای خنـده هایم می خندی
برای گریه هایم شانه می شوی !
می دانم برای راست گفتن مستی نمی خواهی
پس همیشه درقلبم میمانی
دلتنگتم
میگویند زندگیت را پایِ یک “نفر” نگذار
کاش میدانستند که تو یک نفر نیستی ، تو یک “دنیایی”
دلتنگتم