من از نهایت صبر خودم خبر دارم
نمی توانم از این عشق دست بردارم

من آب و آتشم و در ستیز با خویشم
خودم همیشه برای خودم ضرر دارم

به شوق یافتن گنج شاهوار غمات
چه نقشه ها که برای تو زیر سر دارم

من آن درخت ز طوفان شکسته ام که هنوز
به میوه های خودم بر زمین نظر دارم

به فکر سود و زیانم نبوده ام با تو
کجا برای تو عقلی حسابگر دارم؟


محمد حسن جمشیدی