نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: # دکتر نجفی

  1. Top | #1
    ! Zendegi

    # دکتر نجفی

    دکتر نجفی استاد ما در شریف بود.اگر یک ساعت قبل به من می‌گفتید،تنها قاتلی که از نزدیک میشناسم،دکتر نجفی است؛حتما شماره ساقیتان را می‌پرسیدم.اتاق نجفی برای منِ بریده از مکانیک و شریف،یک پناهگاه بود.ساعت‌ها سخاوتمندانه می‌گفت و تحلیل می‌کرد و من هربار از هوش و قدرت منطقش حیران می‌شدم.نجفی باهوش‌ترین استادیست که دیده‌ام.سر جلسه‌ی امتحانِ میان‌ترم،جای بچه‌ها را برای این که تقلب نکنند خودش می‌چید؛و در پایان ترم می‌گفت مثل امتحان قبلی بنشینید و در یک سالن دویست نفره اگر حتی یک نفر در جای قبلی ننشسته بود،نجفی می‌فهمید.استاد ما می‌توانست در آن واحد تلفن حرف بزند،همزمان چیزی بخواند و در همان حال چیزی را کامل گوش کند.می‌دانید،ریاضی خواندن در ام‌آی‌تی شوخی نیست.

    این روزها شدیدا درگیر خواندن در مورد ماهیت روان و ذهن و تصمیمات انسانم.حیرت کرده‌ام از پیچیدگی و پیش‌بینی‌ناپذیری انسان.فرض انسان خردمندِ عاقل با تصمیمات منطقی برایم فروریخته و میترسم از «خودم» از خودمان.

    در کنار ده‌ها دلیل پیدا و پنهان این تراژدی،و فقط با نگاه انسان‌شناسانه،از من اگر بپرسید استادمان چگونه تا انتهای تباهی رفت؛پاسخ من «اعتماد به نفس بیش از حد» است.نجفی باهوش بود و متاسفانه اين را «می‌دانست».همیشه حس عجیبی از کنترلِ کامل بر اوضاع داشت.همیشه همه‌ی جواب‌ها را می‌دانست.بر قله‌ی هوش و منطق نشسته بود و فکر می‌کرد آن‌جا جایش امن است.«ولی در این جهان، هیچ‌جا برای فرزندان آدم امن نیست.»دکتر نجفی بیماری آدم‌های مطمئن را داشت:مطمئن به خودشان،به هوششان،مطمئن به این که این‌بار هم حلش خواهند کرد،مطمئن به شانسشان.من از آدم‌های مطمئن میترسم.
    هیچ چیز، از هیچ انسانی بعید نیست؛ و ما همه انسانیم.داستان استاد ما را که میشنوید،بدانید:«شاید برای شما هم اتفاق بیفتد».و این‌قدر از خودمان مطمئن نباشیم.

    ارسطو تراژدی را قصه‌ی کسی می‌داند با همه‌ی خوبی‌ها و فضائل،که فقط «یک» عیب و رذیلت اخلاقی دارد و همان یک عیب لعنتی باعث سقوطش می‌شود.هرکس با چیزی از پادرمی‌آید و استاد مرا هوشش و اعتماد بیش‌از حد به نبوغش ویران کرد.اما من و‌شما چه‌طور ممکن است خودمان را نابود کنیم؟فکر کنیم،آن «یک» رذیلت اخلاقی که شاید زندگی «ما» را تراژدی کند چیست؟بترسیم از خودمان.و بشناسیم بزرگ‌ترین دشمنمان را،«خودمان» را بشناسیم،ضعف‌هایمان را،نقاط قوت ترسناکمان را بشناسیم و این‌طوری «مواظب» خودمان باشیم.

    از وقتی خبر را شنیدم هزااااار بار با خودم خوانده‌ام«تا جنون فاصله‌ای نیست از این‌جا که منم...»

    مجتبی شکوری

  2. 2 کاربر پست ! Zendegi عزیز را پسندیده اند .

    Anoosh (05-29-2019),mohsen32 (05-29-2019)

  3. Top | #2
    ! Zendegi
    درست است که گفتند «عشق پیری گر بجنبد، سر به رسوایی زند»، اما زندگی محمدعلی #نجفی از زمانی تغییر کرد که به عنوان شهردار تهران لیست فسادهای دوران قالیباف را به دادستان کل کشور ارائه کرد...
    در یک #رشتو آنچه گذشت را مرور کنیم.

  4. 2 کاربر پست ! Zendegi عزیز را پسندیده اند .

    Anoosh (05-29-2019),mohsen32 (05-29-2019)

  5. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    May 2019
    شماره عضویت
    8105
    نوشته ها
    545
    پسندیده
    948
    مورد پسند : 484 بار در 294 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    Windows NT 10.0 Chrome 74.0.3729.169
    دلارام باشد زن نیک خواه
    ولیکن زن بد، خدایا پناه

    چو طوطی کلاغش بود هم نفس
    غنیمت شمارد خلاص از قفس

    تهی پای رفتن به از کفش تنگ
    بلای سفر به که در خانه جنگ

    به زندان قاضی گرفتار به
    که در خانه دیدن بر ابرو گره

    در خرمی بر سرایی ببند
    که بانگ زن از وی برآید بلند

    چون زن راه بازار گیرد بزن
    وگرنه تو در خانه بنشین چو زن

    اگر زن ندارد سوی مرد گوش
    سراویل کحلیش در مرد پوش

    زنی را که جهل است و ناراستی
    بلا بر سر خود نه زن خواستی

    چو در کیله یک جو امانت شکست
    از انبار گندم فرو شوی دست

    بر آن بنده حق نیکویی خواسته است
    که با او دل و دست زن راست است

  6. کاربر مقابل پست Anoosh عزیز را پسندیده است:


  7. Top | #4

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    May 2019
    شماره عضویت
    8105
    نوشته ها
    545
    پسندیده
    948
    مورد پسند : 484 بار در 294 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    Windows NT 10.0 Chrome 74.0.3729.169
    چو بینی که زن پای بر جای نیست
    ثبات از خردمندی و رای نیست

    گریز از کفش در دهان نهنگ
    که مردن به از زندگانی به ننگ


    چه نغز آمد این یک سخن زان دوتن
    که بودند سرگشته از دست زن

    یکی گفت کس را زن بد مباد
    دگر گفت زن در جهان خود مباد

    زن نو کن ای دوست هر نوبهار
    که تقویم پاری نیاید بکار

    کسی را که بینی گرفتار زن
    مکن سعدیا طعنه بر وی مزن

    تو هم جور بینی و بارش کشی
    اگر یک سحر در کنارش کشی

  8. کاربر مقابل پست Anoosh عزیز را پسندیده است:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
09171111111 mahboob_hameh@yahoo.com طراحی توسط ویکـی وی بی
حـامـیان انجمـن