indila
derniere_dance

ای درد شیرینمتلاش بی فایدس، هرگز از بین نمیریموجود بی ارزشی هستمبدون اون دیوانمکه تو مترو تنهایی قدم میزنمبرای آخرین بار میرقصمتا این درد شدید رو فراموش کنممیخوام به جای از نو شروع کردن، از اینجا فرار کنمای درد شیرینمصبح و شب چشمام به آسمونهبا باد و باران میرقصمکمی عشق، کمی عسلو میرقصم، میرقصم، میرقصم، میرقصمتوی شلوغی وحشت زده میدَوَمیعنی نوبت منه؟و باز درد و رنج شروع میشهخودمو تو کل پاریس رها میکنم