تفال_حضرت_حافظ
یکشنبه ۱۳۹۸/۴/۹
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد
شمعشکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعله‌ایست که در آسمان گرفت
می‌خواست گل که دم زند از رنگ و بوی
دوستاز غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
آسوده بر کنار چو پرگار می‌شدمدوران
چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت
کتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنه‌ها که دامن آخرزمان گرفت
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
حافظ چو آب لطف ز نظم تو می‌چکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت

حافظ
تعبیر تنهایی کاری از پیش نمی بری، احتیاج به یک همکار و همدل داری که در ضمن راز تو را فاش نکند. گرمای عشق تو بدون کمک دوست سرد می شود و به یار نمی رسد. آسوده خاطر باش که او تکیه گاه خوبی برای رسیدن تو به حاجاتت می باشد و راه را برایت میسر می سازد.