لقمان را دوستانی بود بسیار ... همه ناباب و خفن ... تا نیمه شب به عیش و مستی و رجعت به منزل، هنگام سحر !

بزرگان شهر، وی را خرده گرفتند که این چه رسمی است لقمان ؟! تو را سزاوار نباشد این همه علافی و خماری و عیش و مستی !

لقمان بیاندیشید و فرمود : ... " من زین دوستان ناباب و بی ادب ، ادب آموزم ... هرکار ناپسند دیدمی به وی ، آنکار ، پیشه خود نکردمی ! "

و اینچنین بود که تمام مردان شهر به صفاسیتی و عیش و نوش و گمار پرداخته تا کسب ادب نمایند !

حتماً بارها این ضرب المثل را شنیده اید: ادب از که آموختی ؟ از بی ادبان. ادب به معنای دانش ،فرهنگ، معرفت، روش پسندیده و خوی خوش می باشد. سعدی ماجرای این ضرب المثل رادر باب دوم گلستان، چنین بیان نموده است:

لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت از بی ادبان ؛ هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم.
نگیرند از سر بازیچه حرفی
کزان پندی نگیرد صاحب هوش
وگر صد باب حکمت پیش نادان
بخوانند آیدش بازیچه در گوش

اگر بخواهیم این حکایت را به ساده بیان کنیم ، می توانیم بگوییم : از لقمان پرسیدند : از چه کسی ادب را یاد گرفتی؟ گفت: از افراد بی ادب ، به این ترتیب که کارهای زشت آنها را دیدم اما انجام ندادم. افراد دانا هر حرفی که می شنوند از آن پند می گیرند اماافراد نادان اگر صد جمله و سخن حکمت آمیز هم بشنوند، آن را شوخی و بازیچه می پندارند و پند نمی گیرند.
بسیاری از گفته های شیخ سعدی، به شکل ضرب المثلهای رایج در آمده اند و مردم آنها را در گفتگوهای خود به کار می برند.مانند:

یکی را گفتند: عالمِ بی عمل به چه مانَد؟ گفت: به زنبور بی عسل.
زنبور درشت بی مروت را گوی
باری، چو عسل نمی دهی نیش مزن.


مرا گفتند ادب از که آموختی:گفتم در کودکی ز چوب پدر و گریه های مادر در نو نهالی از درس معلم وتنبیه مدیر و در نوجوانی از عشق به یار و سیاست رخنه در افکار .
ولی در دوره کاری فهمیدم که هر چه رشته بودم پنبه گشت و هر آن چه آموختم باد هوا چو هر چه از ادب در انبان داشتم به پشیزی نمی ارزید