یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمیدارم
زیرا که تویی کارم زیرا که تویی بارم
از قند تو می نوشم با پند تو می کوشم
من صید جگرخسته تو شیر جگرخوارم
جان من و جان تو گویی که یکی بودهست
سوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارم
یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمیدارم
زیرا که تویی کارم زیرا که تویی بارم
از قند تو می نوشم با پند تو می کوشم
من صید جگرخسته تو شیر جگرخوارم
جان من و جان تو گویی که یکی بودهست
سوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارم
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
مرا غیر از تماشای جمالت
مبادا در دو عالم کار دیگر
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
که بی تو سود ما بی تو
ز یان است
صنما به چشم مستت
دل و جان غلام دستت
ای عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویران کردی عاقبت
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با که حریف بوده ای؟
بوسه ز که ربوده ای؟
زلف که را گشوده ای؟
حلقه به حلقه مو به مو
آن دلبر عیار جگر نداره ما کو؟
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.