بیم از هر چه نباید که دلم کرد شده

مرهمِ جان و دلم زخم و غم و درد شده

همه از رفتن معشوقه به رنجند و من
از کسی کهِ بغلم با دل من سرد شده

آنقدر از غم تنها شدنم نالیدم
عالم و آدم دنیا همه همدرد شده

رنج از زخم نمک خورده نمی سازد مرد
مُرده هر کس ز غم و غصه ی خود مرد شده

درد را خوب به معنای خودش می داند
هر کسی از دل خود خسته و شب گرد شده