ما حسيني مذهبيم و پاک دين
با خوارج بسته ايم اينجاي کين
ما شهيد کربلا را بنده ايم
خويش را بر خاک او افکنده ايم
در الم همدرد آنسلطان منم
پاک و طيب پيش حق سبحان منم
در غم و اندوه او بنشسته ايم
اين چنين رشته باو پيوسته ايم
پيشوايم در ره دين آمده
با من اندر مرگ تلقين آمده
پيشوايم اوست اي نادان برو
کشت مردودان ابتر ميدرو
پيشوايم در ره تحقيق اوست
دين و ايمان و سرتوفيق اوست
پيشواي من شهيد کربلا است
لاجرم برمن ز ملعونان جفاست
پيشوايم اوست در عين اليقين
بهر اين گشته بما ملعون بکين
پيشوايم اوست او را ديده ام
نه ز بهر اين جهان گرديده ام
پيشوايم اوست در دنيا و دين
مينهم بر خاکراه او جبين
پيشواي من حسين کربلا است
کو در بحر يقين کبرياست
پيشواي من حسين بن علي است
در شريعت قره العين علي است
پيشواي من کليم فاطمه است
زبده سر ظهور قايم است
پيشوايم غير او نبود کسي
گفته ام در ظاهر و باطن بسي
نيست پروايم ز جور دشمنان
زانکه دارم صد مدد از خاندان
دشمن او را شده جنت حرام
در درون هاويه دارد مقام
دشمنش را نيست از جنت نصيب
اين چنين بيمار را دوزخ طبيب
دشمنس برما زده بسيار زخم
آن لعين برما نکرده هيچ رحم
از جهان رفتم بداغ آن لعين
با دل مجروح و زردي جبين
از جهان رفتم ولي بعد از وفات
گفت ما باشد محبانرا حيات
گريه بر دردم کند اينجا بسي
گر بدرد ما رسد اينجا کسي
گريه کردستم بخاک کربلا
يافتم از روح پاک او شفا
خاک من گرد تراب کربلاست
در چنين خاکي ترا حاجت رواست
خاک من مشتي ز خاک کوي اوست
اين صفا اينجا مرا از بوي اوست
بعد ما از خاک ما آيد ندا
کز لسان الغيب بشنو بوي ما
من سگ شاه خراسانم بدان
او مرا گفته حديث اين لسان
او مرا داده لسان راه دوست
زانسبب رفتارم اينجا گه نکوست
بعد ما گردد يقين ما ظهور
دين يقين باشد سراج همچو نور
بعد ما بينند ما را در جهان
انحريفان لطيف زنده جان
زنده ام من چون لسان در جسم تو
در لسان دارم بيان اسم تو
اين جهان خالي نباشد از حکيم
ذات پاک او بود حي قديم
اين جهان خالي نباشد از اله
قل هواللهست اينجا گه گواه
اين جهان خالي نباشد از لسان
اين رموز از گفته عطار دان
سر اسرار خدا آورده ام
شرع احمد را بجا آورده ام