ببخشای بر من اگر ارغوان را نفهمیده چیدم!!

اگر روی لبخند یک بوته آتش کشیدم!!

اگر سنگ را دیدم اما،

در آئین احساس و آواز گنجشک نفس های سبزینه را حس نکردم!!

اگر ماشه را دیدم اما هراس نگاه نفسگیر آهو به چشمم نیامد!! ...چرا روشنی را ندیدم؟؟

چرا روشنی بود و من لال بودم؟؟

چرا تاول دست یک کودک روستایی دلم را نلرزاند؟؟...