عشوه هایت مست مستم می کند
خـــــنده هایت سبز سبزم می کند

حرف هایت بوی باران می دهد
آرزوهای مرا جـــــــــان می دهد

چــشم هایت جام لبریز از شراب
می برد از دل قرار و صبر و تاب

برق چشمت شعله فانوس عشق
آه تـو طوفان اقیانوس عــــشـــق

با تو هر شب غرق رویا می شوم
هـــمچو قطره محو دریا می شوم

در نــــگاهت حـــرف های صـد کتاب
شوق وصلت می برد از دیده خواب