من خراب نگه نرگس شهلای توام
بی خود از بادهٔ جام و می مینای توام
.
تو به تحریک فلک فتنهٔ دوران منی
من به تصدیق نظر محو تماشای توام
.
میتوان یافتن از بی سر و سامانی من
که سراسیمهٔ گیسوی سمنسای توام
.
اهل معنی همه از حالت من حیرانند
بس که حیرتزدهٔ صورت زیبای توام
.
تلخ و شیرین جهان در نظرم یکسان است
بس که شوریدهدل از لعل شکرخای توام