من مسلمانم ...
قبلهام یک گل سرخ
جانمازم چشمه ، مُهرم نور ...
دشت سجاده من !
من وضو با تپش پنجرهها میگیرم !
در نمازم جریان دارد ماه
جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی میخوانم ،
که اذانش را
باد گفته باشد سر گلدسته سرو !
من نمازم را
پِیِ تکبیره الاحرام علف میخوانم !
پِیِ قد قامت موج ...
| سهراب سپهری |