به دنبال تاج کاغذی
بر آب می افتد
تن خمیده ام
از قایقی کاغذی
شنا می کند دلم در مسیر ِ سخت ِ سیل
و دستهای سرد از هیاهوی آب
خسته می شود
مسیر بازگشت ِ تن های خیس
به انتهای آب می رسد
و غرق می شود قایق ِ خیس ِکاغذی
و دست های من به دنبال تکیه گاه
سخت تر می دود به سمت آب
و سخت تر یاد می کند
از تاج کاغذی