خواب دیدم که ملائک در عرش،
صد طبق گوهر و الماس به دست،
می پراکندند بر پهنة عرش.
صد هزاران حوری،
گردتاگرد بنایی پُر نور،
پرگشوده اند وخرامان تازند.
خواب دیدم در عرش،
رودها پُر ز عسل،
به خروشانی امواج مذاب دل ِکوه،
در تکاپو بودند.
در بلندای خیالم در عرش،
روی آن اوج که تنها به خدا آذین بود،
پرتویی می تابید،
که هزاران ملک از هر طبقه،
بال وپر باز نمودند وبه غوغا رفتند.
خواب دیدم آن شب،
آسمان یکسره پُر باران بود.
به خیالم آن شب، آسمان ...