آنچه برانگیزاننده مردان بزرگى همچون امام خمینى(ره) در ورود به عالم شاعرى است, همان سعى ایشان در پوشاندن هیجانات تیز درونى و دریافت هاى مستقیم آنان از عالَم معناست. گرچه به نظر مى آید که شعر, افشاگر درونیات آنان است, اما به واقع (عین اظهار سخن, پوشیدن است)22. این سیاستِ شگفت در سخنورى, سنت نانوشته و سیرت و سان همه آنانى است که پاره هایى از عمر خود را در مستى تمام و سماع درونى مى گذرانند و شعر, به مثابه پناهگاهى است که در چنین هنگامه هایى فریادرسى مى کند.
این گونه گفتن ها, بیش از آنکه گفتن باشد, ناگفتن و پوشیده نگاه داشتن است. مولاناى روم در جایى از مثنوى, به نیکى از عهده تحلیل و توجیه این سیاست مرموز در سخنورى برآمده و در عین حال, خود و مثنوى خویش را بر پایه آن تفسیر کرده است.
بنابراین راه و روش در سخنورى, خموشى آثارى دارد که به مراتب افشاگرانه تر و فاش کننده تر است; زیرا آنگاه که عارفان, از سخن باز مى ایستند و از گفتن لب مى بندند, نگاه هاى بیشترى را به خود توجه مى دهند و اگرچه:
بر لبش قفل است و بر دل رازها
لب خموش و دل پر از آوازها