ابر امد و بر سر سبزه گریست
بی باده ی ارغوان نمیباید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزه ی خاک ما تماشا گه کیست



امروز ترا دسترس فردا نیست
ووندیشه بردا به جز سودا نیست
ضایع مکن این دم از دلت سودا نیست
کاین باقر عمر را بها پیدا نیست