چون خیال تو در اید به دلم رقص کنان
چه خیالات دگر مست در اید به میان
سخنم مست ودلم مست وخیالات تو مست
همه بر همدگر افتاده ودر هم نگران
چون خیال تو در اید به دلم رقص کنان
چه خیالات دگر مست در اید به میان
سخنم مست ودلم مست وخیالات تو مست
همه بر همدگر افتاده ودر هم نگران
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
قاصد زبرم رفت که ارد خبر از یار
باز امد و اکنون خبر از خویش ندارد
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.