مباش آرام حتی گر نشان از گردبادی نیست
به این صحرا که من می آیم از آن اعتمادی نیست
به دنبال چه میگردند مردم در شبستانها
در این مسجد که من دیدم فروغ اعتقادی نیست
نه تنها غم؛ که لبخند سلامت باد مستان هم
گواهی میدهد دنیای ما دنیای شادی نیست
چرا بی عشق سر بر سجدهی تسلیم بگذارم
نمیخواهم نمازی را که در آن از تو یادی نیست
کنار بسترم بنشین و دستم را بگیر ای عشق !
برای آخرین سوگندها وقت زیادی نیست
مرا با چشم های بسته از پل بگذران ای دوست
تو وقتی با منی دیگر مرا بیم معادی نیست
فاضل نظری