سیمرغ طلایی پروبالی ست که چون من
از لانه برون امده دارد سر پرواز
پرواز به انجا که نشاط است وامید است
پرواز به انجا که سرود است و سرور است
انجا که سراپای تو در روشنی صبح
رویای شرابی ست که در جام بلور است
انجا که سحر گونه گلگون تو در خواب
از بوسه خورشید چو بر گل ناز است
انجا که من از روزن هر اختر شبگرد
چشمم به تماشای تمنای تو باز است
من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است

راه دل خود را نتوانم که بپویم
هر صبح در ایینه جادویی خورشید
چون می نگرم او همه من من همه اویم