هر زمان می بینمت قلبم پریشان می شود
چشم هایم در هوایت باز گریان می شود


حس عشقم ناگهان گل می کند اما چه حیف
مثل داغی در میان سینه پنهان می شود


گفته بودم دوستت دارم نکردی اعتنا
فکر می کردی که احساسم گریزان می شود


عشق تو تنها نماد دلخوشی هایم شده
دلخوشی هایی که رویاروی ِ پایان می شود


فکر می کردم که آسان است دل کندن ز تو
دل گناهش چیست چون اینگونه تاوان می شود؟

مطمئن هستم گلم من دوستت دارم هنوز
دوستت دارم که قلبم بی تو ویران می شود

قول دل کندن گرفتی، باشد، اما حس تو
تا ابد در گوشه ای از قلب کتمان می شود.