نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: یکی دیوانه ای آتش بر افروخت ..!

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    14
    نوشته ها
    32,334
    پسندیده
    5,671
    مورد پسند : 5,388 بار در 4,461 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 86.0.4240.198

    یکی دیوانه ای آتش بر افروخت ..!



    یکی دیوانه ای آتش بر افروخت ..!

    در آن هنگامه جان خویش را سوخت ..!

    همه خاکسترش را باد می برد ...
    وجودش را جهان از یاد می برد ..!

    تو همچون آتشی ، ای
    عشق جانسوز ..!
    من آن
    دیوانه مرد ، آتش افروز ..!

    من آن دیوانه ی آتش پرستم ..!
    در این آتش خوشم ، تا زنده هستم ..!

    بزن آتش به عود استخوانم ..!
    که بوی عشق برخیزد ز جانم ..!

    خوشم با این چنین دیوانگی ها ..!
    که می خندم به آن فرزانگی ها ..!

    به غیر از مردن و از یاد رفتن ...
    غباری گشتن و بر باد رفتن ..!

    در این عالم سرانجامی نداریم ..!
    چه فرجامی ..؟ که فرجامی نداریم ..!

    بیا آتش بزن خاکسترم کن ...
    بسوزان و بسوزان و ... از اینم بدترم کن .!


    فریدونمشیری.
    ویرایش توسط !!yalda!! : 12-03-2020 در ساعت 08:29 AM
    با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.

  2. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    14
    نوشته ها
    32,334
    پسندیده
    5,671
    مورد پسند : 5,388 بار در 4,461 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 86.0.4240.198



    الهی به مستان میخانه‌ات


    بعقل آفرینان دیوانه‌ات

    به دردی کش لجهٔ کبریا
    که آمد به شأنش فرود انّما

    به درّی که عرش است او را صدف
    به ساقی کوثر، به شاه نجف

    به نور دل صبح خیزان عشق
    ز شادی به انده گریزان عشق

    به رندان سر مست آگاه دل
    که هرگز نرفتند جز راه دل

    به انده‌پرستان بی پا و سر
    به شادی فروشان بی شور و شر

    کزان خوبرو، چشم بد دور باد
    غلط دور گفتم که خود کور باد

    به مستان افتاده در پای خم
    به مخمور با مرگ با اشتلم

    بشام غریبان، به جام صبوح
    کز ایشانست شام و سحر را فتوح

    که خاکم گل از آب انگور کن
    سرا پای من آتش طور کن

    خدا را بجان خراباتیان
    کزین تهمت هستیم وارهان

    به میخانهٔ وحدتم راه ده
    دل زنده و جان آگاه ده

    که از کثرت خلق تنگ آمدم
    به هر جا شدم سر به سنگ آمدم

    بیا ساقیا می بگردش در آر
    که دلگیرم از گردش روزگار

    مئی ده که چون ریزیش در سبو
    بر ‌آرد سبو از دل آواز هو

    از آن می که در دل چو منزل کند
    بدن را فروزان‌تر از دل کند

    از آن می که گر عکسش افتد بباغ
    کند غنچه را گوهر شبچراغ

    از آن می که گر شب ببیند بخواب
    چو روز از دلش سر زند آفتاب

    از آن می که گر عکسش افتد بجان
    توانی بجان دید حق را عیان

    از آن می که چون شیشه بر لب زند
    لب شیشه تبخاله از تب زند

    از آن می که گر عکسش افتد به آب
    بر آن آب تبخاله افتد جباب

    از آن می که چون ریزیش در سبو
    بر آرد سبو از دل آواز هو

    از آن می که در خم چو گیرد قرار
    بر آرد خم آتش ز دل همچو نار

    می صاف ز آلودگی بشر
    مبدل به خیر اندر او جمله شر

    می معنی افروز صورت گداز
    مئی گشته معجون راز و نیاز

    از آن آب، کاتش بجان افکند
    اگر پیر باشد جوان افکند

    مئی را کزو جسم جانی کند
    بباده، زمین آسمانی کند

    مئی از منی و توئی گشته پاک
    شود جان، چکد قطره‌ای گر به خاک

    به انوار میخانه ره پوی، آه
    چه میخواهی از مسجد و خانقاه

    بیا تا سری در سر خم کنیم
    من و تو، تو و من، همه گم کنیم

    بیک قطره می آبم از سر گذشت
    به یک آه، بیمار ما درگذشت

    بزن هر قدر خواهیم، پا به سر
    سر مست از پا ندارد خبر

    چشی گر از این باده، کو کو زنی
    شوی چون ازو مست هو هو زنی

    مئی سر بسر مایهٔ عقل و هوش
    مئی بی خم و شیشه، در ذوق و جوش

    دماغم ز میخانه بویی کشید
    حذر کن که دیوانه، هویی کشید

    بگیرید زنجیرم ای دوستان
    که پیلم کند یاد هندوستان

    دلا خیز و پائی به میخانه نه
    صلائی به مستان دیوانه ده

    خدا را ز میخانه گر آگهی
    به مخمور بیچاره، بنما رَهی

    دلم خون شد از کلفت مدرسه
    خدا را خلاصم کن از وسوسه

    چو ساقی همه چشم فتان نمود
    به یک نازم، از خویش عریان نمود

    پریشان دماغیم، ساقی کجاست
    شراب ز شب مانده باقی کجاست

    بیا ساقیا، می بگردش در آر
    که می خوش بود خاصه در بزم یار

    مئی بس فروزان‌تر از شمع و روز
    می و ساقی و بادهٔ جام سوز

    می صاف ز الایش ما سوی
    ازو یک نفس تا بعرش خدا

    مئی کو مرا وارهاند ز من
    ز آئین و کیفیت ما و من

    از آن می حلال است در کیش ما
    که هستی وبال است در پیش ما

    از آن می حرام است بر غیر ما
    که خارج مقام است در سیر ما

    مئی را که باشد در او این صفت
    نباشد بغیر از می معرفت

    به این عالم ار آشنائی کنی
    ز خود بگذری و خدائی کنی

    کنی خاک میخانه گر توتیا
    خدا را ببینی بچشم خدا

    به میخانه آی و صفا را ببین
    ببین خویشتن را خدا را ببین

    تودر حلقهٔ می‌پرستان در آ
    که چیزی نبینی بغیر خدا

    بگویم که از خود فنا چون شوی
    ز یک قطره زین باده مجنون شوی

    بشوریدگان گر شبی سر کنی
    از آن می که مستند لب تر کنی

    جمال محالی که حاشا کنی
    ببندی دو چشم و تماشا کنی

    نیاری تو چون تاب دیدار او
    ز دیدار رو کن به دیوار او

    قمر درد نوش است از جام ما
    سحر خوشه چین است از شام ما

    مغنی نوای دگر ساز کن
    دلم تنگ شد مطرب آواز کن

    بگو زاهدان اینقدر تن زنند
    که آهن ربائی بر آهن زنند

    بس آلوده‌ام آتش می کجاست
    پر آسوده‌ام نالهٔ نی کجاست

    به پیمانه، پاک از پلیدم کنید
    همه دانش و داد و دیدم کنید

    چو پیمانه از باده خالی شود
    مرا حالت مرگ حالی شود

    همه مستی و شور و حالیم ما
    نه چون تو همه قیل و قالیم ما

    خرابات را گر زیارت کنی
    تجلی بخروار غارت کنی

    چه افسرده‌ای رنگ رندان بگیر
    چرا مرده‌ای آب حیوان بگیر

    زنی در سماعی، ز می سرخوشی
    سزد گر ازین غصه خود را کشی

    توانی اگر دل، دریا کنی
    تو آن دُر یکتای پیدا کنی

    ندوزی چو حیوان نظر بر گیاه
    بیابی اگر لذت اشک و آه

    بیا تا بساقی کنیم اتفاق
    درونها مصفا کنیم از نفاق

    بیائید تا جمله مستان شویم
    ز مجموع هستی پریشان شویم

    چو مستان بهم مهربانی کنیم
    دمی بی‌ریا زندگانی کنیم

    بگرییم یکدم چو باران بهم
    که اینک فتادیم یاران زهم

    جهان منزل راحت اندیش نیست
    ازل تا ابد، یکنفس بیش نیست

    سراسر جهان گیرم از توست بس
    چه میخواهی آخر از این یکنفس

    فلک بین که با ما جفا میکند
    چها کرده است و چها میکند

    برآورد از خاک ما گرد و دود
    چه

    با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.

  3. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    991
    نوشته ها
    5,752
    پسندیده
    96
    مورد پسند : 212 بار در 192 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 86.0.4240.198

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
09171111111 mahboob_hameh@yahoo.com طراحی توسط ویکـی وی بی
حـامـیان انجمـن