ترک ازدواجیکی از پیامبران بنی‌اسرائیل که بنا بر گزارش قرآن در کودکی به مقام نبوت نائل آمد حضرت یحیی فرزند حضرت زکریای نبی(علیهما‌السلام) است. خداوند در کریمه 39 سوره آل عمران، حضرتش را به چهار وصف ممتاز ستوده است:« ...أَنَّ اللَّـهَ یُبَشِّرُكَ بِیَحْیَىٰ مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ وَسَیِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِیًّا مِّنَ الصَّالِحِینَ »[ فرشتگان ندا سر دادند: ای زکریا! خداوند تو را به «یحیی» بشارت می‌دهد؛ (کسی) که کلمه خدا (= مسیح‌) را تصدیق می‌کند؛ و رهبر خواهد بود؛ و از هوس‌های سرکش برکنار، و پیامبری از صالحان است.]1. تصدیق‌کننده نبوت حضرت عیسی(علیه‌السلام)،‌آنهم در زمان و زمینی که یهودیان، کمر به محو آئین مسیحیت بسته بودند و حضرتش در شرایطی به سر می‌برد که نیاز مبرم به حمایت و تصدیق داشت:مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ 2. مقام سیادت و سروری بر مردمان زمانه: وَسَیِّدًا3. در بند کشیدن هوا و هوس: وَحَصُورًا4. مقام والای نبوت: وَنَبِیًّابرخی با استناد به این آیه خواسته‌اند فضیلت ترک ازدواج را نتیجه بگیرند. آیا چنین انگاره‌ای درست است یا خیر؟ نخست باید ببینم واژه "حصور" به چه معناست؟کلمه "حصور" از ماده حصر با واژه "حبس" ترادف و قرابت دارد. این واژه، صیغه مبالغه و به معنای کسی است که خود را به تنگنا می‌افکند. کنایه از کسی که خود را از مشتهیات نفس باز می‌دارد. همینطور بر کسی که زندگی مجردی اختیار کرده و از همسر گزیدن پرهیز دارد نیز اطلاق می‌شود.راغب، لغت‌شناس معروف می‌گوید: "حصور"، کسی است که با پاك بودن از اثرات غریزه جنسی و دور کردن غلبه شهوت در خویش خواهنده و متمایل به زنان نیست.(1)برخی از مفسران بر این باورند که حصور بمعنى اعراض از ازدواج است. هر چند در شریعت اسلامى رهبانیّت ممنوع شده‏ که «لا رهبانیّة فى الاسلام » اما در شریعت‌های گذشته، رهبانیّت یک دستور الهی بوده بوده و از عبارات‏: « وَ جَعَلْنا » و نیز « وما كَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ » در آیه: وَ جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها (حدید/27) ‏پیداست که برخی از افراد در این دستور الهی، بدعت‌های نابجا نهادند.(2)عده‌ای از دانشمندان اهل تسنن، با استناد به اینکه آیه یادشده در مقام تمجید و ستایش حضرت یحیی(علیه‌السلام) است، بی‌همسری را نشانه فضیلت انگاشته‌اند. فخر رازی صاحب تفسیر کبیر می‌گوید: اصحاب ما با استناد بدین آیه استدلال آورده‌اند که ترک ازدواج بر خود ازدواج فضیلت و رحجان دارد. سپس از باب قاعده فقهی "استصحاب" نتیجه می‌گیرد که ترک نکاح اولی و افضل است. "استصحاب" از جمله اصول عملی است که تعاریف متعددی دارد اما بعضی همه آن‌ها را به یک تعریف برگردانده‌اند و آن حکم به بقای حکم شرعی یا موضوع حکم، که بقای آن مشکوک است.( 3)توضیح اینکه: هر گاه مکلف نسبت به حکم شرعی، یا موضوع حکم شرعی، یقین داشته باشد، سپس نسبت به بقای امر یقینی پیشین، شک کند استصحاب جاری می‌شود، مانند آن که فردی پیش از این به طهارت داشتن خود یا کر بودن آبی یقین داشته و اکنون برای وی در بقای طهارت یا کریت آب شک عارض شده است، طهارت داشتن یا کر بودن آب را استصحاب می‌کند و در نتیجه آثار طهارت همچون جواز مس آیات قرآن و دخول در نماز، و آثار کریت آب مانند عدم انفعال آن به ملاقات نجس بر آن مترتب می‌گردد.( 4)فخر رازی می گوید: توصیف تمجیدانه خداوند نسبت به حضرت یحیی(علیه‌السلام) دلالت می‌کند بر اینکه ترک ازدواج، در آئین او افضلیت داشته است. و چون در شریعت وی این امر مسبوق به سابقه قبلی بوده از این رو ما نیز استصحاب می‌کنیم و می‌گوییم: در حکم شرعی که پیشتر ثابت بوده اصل بر بقای حکم است و نسخ، بر خلاف اصل است.دیدگاه فخر رازی از جهاتی چند، قابل خدشه است:1. اگر برای برخی از انبیا(علیهم‌السلام) فضیلتی ثابت شود كه انبیای دیگر واجد آن نباشند، آن فضیلت از مختصّات آن پیامبر است نه جزو شریعت او؛ مانند برخی ویژگی‏هایی كه از نظر فقهی مخصوص رسول اكرم‏(صلی الله علیه و آله و سلم)) است، پس حصور بودن از ویژگی‏های شخصی حضرت یحیی(علیه‌السلام) است، وگرنه می‏بایست ترك نكاح در شریعت ایشان نیز فضیلت به شمار می‏آمد. بر فرض كه ترك تزویج جزو شریعت حضرت یحیی(علیه‌السلام) باشد (نه خصوصیت حضرت یحیی) ابتدا باید به ادلّه لفظی استدلال كرد و در صورت فقدان دلیل، به اصل عملی مانند استصحاب نوبت می‏رسد، از همین‏رو فخر رازی به دلیل لفظی نیز استدلال كرده است و آن آیه شریفه (اُولئِكَ الَّذینَ هَدَی اللهُ فَبِهُداهُمُ اقتَدِه)(انعام/90) است؛ ولی ادّعای او با این دلیل نیز ثابت نمی‏شود، زیرا خداوند سبحان نفرمود «بهم اقتده»، بلكه می‏فرماید: (فبِهُداهُمُ اقتَدِه)؛ یعنی به دین و هدایت انبیای گذشته اقتدا كن و آن، تزویج بود نه ترك تزویج؛ و سیره انبیای پیشین برای ما حجّت است، بنابراین شكّی نمی‏ماند تا برای رفع آن، به استصحاب نیازمند باشیم.2. «حصور» به معنای «بدون همسر» نیست، بلكه به معنای كسی است كه می‏تواند غرایز و امیال خود را محاصره كند، پس به معنای «عفیف» نزدیك است. اگر هم به معنای بی‏همسر باشد، این فضیلتی مشترك بین تمامی شرایع پیشین نیست، زیرا تمامی انبیا از جمله انبیای اُولوا العزم(علیهم‌السلام) و خاتم انبیا صلی الله علیه و آله و سلم همگی دارای همسر بوده‏اند. نتیجه آنكه نمی‏توان نداشتن همسر را فضیلت دانست، زیرا لازمش آن است كه غیر از حضرت یحیی(علیه‌السلام) همه انبیا(علیهم‌السلام) حتی رسول اكرم‏ (صلی الله علیه و آله و سلم)، خلاف افضل یا خلاف فضیلت رفتار كرده باشند(5)اما براستی چرا برخی از پیامبران در طول مدت عمر خویش تن به ازدواج نداده‌اند؟چنانکه گذشت «حصوراً» هرگز به معنى ازدواج نكردن آنان نیست و این جریان را كه ما بر حسب روایاتى محقق مى‏دانیم، هرگز از لحاظ ترك این سنت الهى نبوده است، بلكه یا عذر شخصى داشته‏اند و یا عذر اجتماعى؛ مثلًا حضرت مسیح(علیه‌السلام) كه در جاى خاصى مستقر نبود و روى این اصل نمى‏توانست به شرائط زندگى زناشوئى عمل كند. در هر صورت در ترك این سنت الهى معذور بوده‏اند، و در بعد اول اگر امكان همراه داشتن همسر باشد باز زناشوئى رجحان دارد لكن اگر این امكان در كار نباشد، چنانكه مسیح (علیه‌السلام) به واسطه تعقیب اشرار دائماً در حال فرار بود نگهبانى خودش میسور نبود تا چه رسد به نگه‌داشت همسرش. و عاقبت، یهودیان به گمان خودشان او را به دار آویختند، و اگر هم بعد اول محقق باشد در صورت عذر بعد دوّم نقصى در دعوت نیست زیرا با وجود حالت رجولیت(مردی) و انجام ازدواج اگر نقصى در دعوت حاصل گردد صبر بر عزوبت لازم است. در هر صورت روى این جهات این دو بزرگوار ازدواج نكردند. و چنانكه ازدواج در اصل رجحان‌هائى دارد، ترك آن نیز احیاناً راجح یا واجب است: « فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُكُمْ »(نساء/3) كه اگر خوفى درترك عدالت حتى در اصل زناشوئى در كار باشد حتى یك ازدواج هم حرام است و باید به‏" ما مَلَكَتْ أَیْمانُكُمْ" به آنچه به واسطه‏ عقد منقطع و غیر آن به دست مى‏آید اكتفا كرد، و یا صبر بر عزوبت را اختیار نمود.( 6)