مشاعره كاربران يكپارس

[Nil@y]

ناگهان آیینه حیران شد،گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد،گمان کردم تویی

ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت...
چشم آهوها هراسان شد،گمان کردم تویی

[!!yalda!!]

ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﮔﺮ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻭﯾﻢ ﮐﺮﺩ
ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﺍﺑﺪ ﺍﺳﯿﺮ ﺍﻫﻮﯾﻢ ﮐﺮﺩ...!!
ﻣﻦ،ﺷﺎﻋﺮ ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﺭﺑﺎﻋﯽ ﺑﻮﺩﻡ...
ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻏﺰﻝ ﮔﻮﯾﻢ ﮐﺮﺩ...!!

[!__Miss__!]

درد عاشقي را دوايي بهتر از معشوق نيست
شربت بيماري فرهاد را شيرين كنيد

[!!yalda!!]

دلتنگم آن چنان که اگر ببینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

[!__Miss__!]

تورا با غیر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید

[!!yalda!!]

دشت هایی چه فراخ
كوه هایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی می آید
من در این آبادی
پی چیزی می گردم

[mohsen32]

من انم که شد حاتم برمکی
به جود و سخا و کرم متکی

[!__Miss__!]

یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا
شعله از توست اگر گرم زبانی ست مرا

[!!yalda!!]

آنگاه، به صد شوق، چو مرغان سبکبال، پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایمخورشید از آن دور، از آن قله پر برف آغوش کند باز،همه مهر،همه ناز

[!!yalda!!]

ز بهر کشتن من گر بهانه می جویی

همین که نیست گناهی مرا، گناهم بس