!!yalda!!
12-17-2015, 09:04 PM
طناب را به گردنم انداختند . گفتند : کسانی هستنسرد است اما
سرما نمی خورم
تو نگران نباش
کلاهی که سرم گذاشتی
تا گردنم را پوشانده است
http://s3.picofile.com/file/7586151933/1336835094386296_orig.jpg
د كه ناخودآگاه از خودمان مي رنجانيم.
مثل ساعت هايي كه صبح دلسوزانه زنگ مي زنند و
در ميان خواب وبيداري بر سرشان مي كوبيم.بعد مي فهميم كه خيلي دير شده.
http://8pic.ir/images/28243162426926061627.jpg
آخرین آرزویت ؟
.
.
. .
.گفتم : دیدن عشقم !
گفتند : خسته است ، تا صبح برایت طناب بافت
http://8pic.ir/images/82247455568265322086.jpg
سرما نمی خورم
تو نگران نباش
کلاهی که سرم گذاشتی
تا گردنم را پوشانده است
http://s3.picofile.com/file/7586151933/1336835094386296_orig.jpg
د كه ناخودآگاه از خودمان مي رنجانيم.
مثل ساعت هايي كه صبح دلسوزانه زنگ مي زنند و
در ميان خواب وبيداري بر سرشان مي كوبيم.بعد مي فهميم كه خيلي دير شده.
http://8pic.ir/images/28243162426926061627.jpg
آخرین آرزویت ؟
.
.
. .
.گفتم : دیدن عشقم !
گفتند : خسته است ، تا صبح برایت طناب بافت
http://8pic.ir/images/82247455568265322086.jpg