PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : من به تعبیر خواب مشکوکم



L O S T
03-11-2018, 01:53 AM
من به تعبیر خواب مشکوکم
هر کسی خواب عشق را دیده ست
صبح فردای غرق در کابوس
رو به دستان قبله خوابیده ست

مردم از رو به رو ، دهن دیدند
مردم از پشت سر، سخن چیدند
آسمان ریسمانمان کم بود
هی نشستند و رشته ریسیدند

نانجیبیِ عشق در این است
مردِ مفلوک و مرده می خواهد
نانجیبیِ عشق در این است
دامنِ دست خورده می خواهد

من به رفتار عشق مشکوکم
در دلِ مشتِ بسته اش چیزی ست
رویِ رویَش شکوهِ شیراز است
پشتِ رویش قشون چنگیزی ست

من به رفتار عشق مشکوکم
مضربی از نیاز در ناز است
در نگاهش دو شاه تاتاری
پشتِ پلکش هزار سرباز است

مردِ از خود گذشته ای هستم
پایِ ناچارِ مانده در راهم
هم نمی دانم آنچه می خواهی
هم نمی دانم آنچه می خواهم

ناگزیر از بلندِ کوهستان
ناگریز از عمیقِ دریایم
اهل دنیای گیج در امّا
گیجِ دنیای اهلِ آیایم

سهروردی منم که در چشمت
شیخِ اشراق و نورِ غم دیدم
هم قلندر شدم که در کشفت
سر به راهِ تو سر تراشیدم

خانِ والای خانه آبادم
زندگی کن مرا خیابان را
این چنین مردِ داستان باشی
می کُشی خوش نویسِ تهران را

مرگِ شعبانِ جعفری هستم
امتدادِ هزاردستانم
لشکرم یک جهان شش انگشتی ست
من امیر القشونِ مستانم

قلبم اندازه ی جهانم شد
شهر افسرده ای درونم بود
خونِ انگورهای تفتیده
قطره در قطره جای خونم بود

شهرِ افسرده ای درونم بود
مملو از لحظه های پوشالی
جاده ها از سکوت آبستن
شهرِ تنهای واقعا خالی

توی تنهاییِ خودم بودم
یک نفر آمد و سلامی کرد
توی این شهرِ خالی از مَردم
یک نفر داشت کودتا می کرد

یک نفر داشت زیرِ خاکستر
آتشی تازه دست و پا می کرد
من به تنهاییِ خودم مومن
یک نفر داشت کودتا می کرد

یک نفر مثل من پُر از خود شد
یک نفر مثل زن پُر از زن شد
از همان جاده ای که آمد رفت
رفت و اندوهِ برنگشتن شد

کار و بارِ غزل که راکد بود
کار و بارِ ترانه هم خونی ست
آسمان در غزل که بارانی ست
آسمون تو ترانه بارونی ست

دست و پاتو بکِش،برو گمشو
این پسر زندگی نمی فهمه
واسه مردای گرگ دونه بریز
این خر از کُره گی نمی فهمه

تو سرش غیرِ شعر چیزی نیست
مُرده شورِ کتاب و شعراشو
میگه دنیا همش غم انگیزه
گِل بگیرن تمومِ دنیاشو

گِل بگیرن منو ، برو بانو
واسه مردای زندگی زن شو
واسه من لای جرز ، اتاق خوابه
گاوِ مردای گاوآهن شو

من کنار تو ریز می مانم
تو کنارم درشت خواهی شد
من نجیبانه بوسه خواهم زد
نانجیبانه مشت خواهی شد

اقتضای طبیعتت این است
به وجود آمدی که زن باشی
به وجود آمدی بسوزانی
دوزخی پشت پیرهن باشی

به وجود آمدم که داغت را
پشت دستان خود نگه دارم
مثل دنیای بعد از اسکندر
تخت جمشیدِ بعد از آوارم


تخت جمشیدِ بعد از آوارم
سر ستون های من ترَک خوردند
بعدِ بارانِ تیر باریدند
هرچه بود و نبود را بردند

شعرِ آتش به جان ، نفهمیدی؟
ماجرا مثل روز روشن بود
قاتل روزهای سرسبزم
بدتر از این همه تبر، زن بود

قبله ی تاک های مسمومم
ناخداوندِ مِی پرستانم
لشکرم رو به خمره می رقصند
من امیرالقشون مستانم

چشم و هم چشمِ من خیابانی ست
که تو را باشکوه می سازد
که مرا مثل کاه می بیند
که تو را مثل کوه می سازد

مثل کوهی درشت و محکم باش
مثل فاتح نگاه خواهم کرد
آنقَدَر اَنگِ ننگ خواهم زد
دامنت را سیاه خواهم کرد

روی دستان خویش می مانی
پای این قصدِ شوم خواهی مُرد
که رکب از تو خورده باشم ، این
آرزو را به گور خواهی برد

سر بچرخان و باز جادو کن
مالِ دنیای خر شدن هستم
بوسه ها را به جان من انداز
مردِ این جنگِ تن به تن هستم

چشم و لب های نیمه بازت را
ماهِ غرقابِ نور ، می بوسم
من زمینی ، تو آسمانی را
از همین راه دور می بوسم

این که اَلابرَهه دو چشمت شد
زیر پای هزار اَلفیلَم
هم خودم قاضی ام،خودم حکمم
هم هلاکیده ی اَبابیلم

پشتمان طرحِ نقشه هایی است
پشتِ هر طرح،دست در کار است
تا دهان مفت و گوش ها مفتند
پشتمان حرفِ مفت بسیاراست!

L O S T
03-11-2018, 01:53 AM
http://www.yourcloob.com/file/pic/photo/2018/03/91333f5fbd991447509eb21c7930da93_1024.jpg