تک بیت های زیبا

[mohsen32]

باریک تَر از مویِ سَرت، گردنٖ ما بود


آن روز که موهای تو در باد رَها بود

[mohsen32]

در آرزوي جلوه مهتاب جمالش
يا رب گذرانديم چه شبهاي سياهي

[mohsen32]

دلا تا تو ز من دوری ندانم بر چه کردارم


مرا بینی چنان بینی که من یکساله بیمارم

[mohsen32]

صلح است عشق اما اگر پاي تو روزي در ميان باشد


با چنگ و با دندان براي حفظ تو با هر که مي جنگم

[mohsen32]

تمنای وصالم نیست عشق من بگیر از من


به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت


شهريار

[mohsen32]

مرا مقایسه با تو بگو کسی نکند
کنار گل مگر از حسن ِ خار می گویند؟


تو رفته ای و نشستم کنار این همدم
به این رفیق قدیمی سه تار می گویند


كاظم_بهمني

[mohsen32]

درد وجودم را فقط همدرد می فهمد


صبر دلم را غالبا یک مرد می فهمد


حسین_آهنی

[mohsen32]

کار دل باز ای نگارینا ز بازی در گذشت


شد حقیقت عشق و از حد مجازی در گذشت


سنایی

[mohsen32]

ای نبرده وصل تو روزی بمهمانی مرا


هیچت افتد کز فراق خویش برهانی مرا؟


سیف_فرغانی

[mohsen32]

ایمان خلق و صبرِ مرا امتحان مکن
بی آنکه دلبری کنی از این و آن بیا


«قلب» مرا هنوز به یغما نبرده ای!
ای راهزن! دوباره به این کاروان بیا


فاضل_نظری

[mohsen32]

‌
سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم


رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم


گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم


بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم


سعدى

[mohsen32]

به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
تو واجب را به جا آور رها کن مستحب ها را

نجمه_زارع

[mohsen32]

از ازل در طالعم بوده ست این آوارگی...


یا غیاث المستغیثین گفتنم بیهوده بود


طاهره_اباذری_هریس

[mohsen32]

مرا به باخت کشاندی ولی نیفتادم
به این امید که روز خداست فردا هم


شروع می شود این بازی تمام شده
اگر چه رو بکنی برگ آخرت را هم


مهدی_فرجی

[mohsen32]

مرا به باخت کشاندی ولی نیفتادم
به این امید که روز خداست فردا هم


شروع می شود این بازی تمام شده
اگر چه رو بکنی برگ آخرت را هم


مهدی_فرجی

[mohsen32]

دهد پندم همان موجی که دورم می کند از او
پُرم از گوشماهی ها برای حرف نشنیدن


بدنبال خودم عمریست چون گرداب می گردم
مدارا میکنم با این به دور خویش چرخیدن


کاوه_احمدزاده

[mohsen32]

زنی، در شعرهای من، عروس فصل باران است
دل پاییزی‌اش دائم، اسیر برگ‌ریزان است


اگر چه چون گلی زیباست این بانوی بارانی
چنان از عشق ترسیده، که از بودن پشیمان است


مهتاب_بهشتی

[mohsen32]

گفتم كه با فراق مدارا كنم، نشد
يك روز را بدون تو فردا كنم، نشد


در شعر شاعران همه گشتم كه مصرعى
در شأن چشم هاى تو پيدا كنم، نشد


سجاد_سامانی

[mohsen32]

‌
عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم


زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم ؟


گفته بودم که به دریا نزنم دل، اما


کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم ؟


قیصر_امین_پور

[mohsen32]

‌
نیستم یک دم
ز درد و محنت هجران خلاص


کو اجل تا سازدم
زین درد بی درمان خلاص


کار دشوار است برمن ،
وقت کار است ای اجل


سعی کن باشد
که گردانی مرا آسان خلاص


وحشی_بافقی

[mohsen32]

پلک بستی که دلم عاشق چشمت نشود


تازه آهو نظرم جلب دو ابرو شده است


مصطفی_هاشمی

[mohsen32]

دیشب دوباره از تو چه پنهان دلم گرفت




با اینکـه پای هیچ کسی در میــان نبود


امید_صباغ_نو

[mohsen32]

یار ما را یار بسیارست تا او یار کیست


دل بسی دارد ندانم، زان میان، دلدار کیست


سلمان_ساوجی

[mohsen32]

ﭼﻤﺪﺍﻥ ﺩست ﺗﻮ ﻭ ﺗﺮﺱ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ


اﯾﻦ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ ترﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﻏﻤﮕﯿﻦ شدن ﺍﺳﺖ


علیرضا_آذر

[mohsen32]

یا وفا،یا خبر وصل تو،یا مرگ رقیب






بوَد آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟؟


حافظ

[mohsen32]

‏در تضادند غم من و پریشانی تو
سفره ی فقر من و سفره ی مهمانی تو


روزی آید که خدا حکم کند مابین
پینه ی دست من و پینه ی پیشانی تو

[mohsen32]

طلب از خـدای کردم که بمیـرم ار نیایی
تو نیامدی و ترسم که درین طلب بمیرم
#قاآني

[mohsen32]

گفتند که پشت سرمان حرف زیاد است


از معرفت قوم مسلمان خبری نیست!


اميد_صباغ_نو

[mohsen32]

از تو و حرف اضافی متنفر شده ام


چون از این فلسفه بافی متنفر شده ام


سمیرا_حیدری

[mohsen32]

چرا هميشه بهاري ؟ کمي زمستان باش


مرا به سردي اين روزگار عادت ده


عمران_صلاحی

[mohsen32]

حالا که می روی به سلامت ولی بدان






هر شب کسی به یاد تو خوابش نمی برد


سیدتقی_سیدی

[mohsen32]

هــر شب از دردِ فراقِ تو بگریم تا روز




عجب ای گریه‌ى شبها، که نکردی اثری

[mohsen32]

‌
بُغض کردیم و حسودان جهان شاد شدند


دلمان تنگ شد وُ قافیه ها ریخت به هم


من که هرگز به تو نارو نزدم حضرتِ عشق!


پس چرا زندگیِ ساده ی ما ریخت به هم؟


امید_صباغ_نو

[mohsen32]

‌
هوا ابرست، پر کن از شراب ناب کشتی را


که از باد موافق بهترست این آب کشتی را


چو دل شد آب، پشت خود به دیوار فراغت ده


که این دریا کند یک لقمه با اسباب کشتی را


صائب_تبریزی

[mohsen32]

رود راهی شد به دریا، کوه با اندوه گفت:
می روی اما بدان دریا ز من پایین تر است


فاضل_نظری

[mohsen32]

سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جای ما اینجاست یا آنجا، چه فرقی می کند؟

[mohsen32]

آنچه من پای بدست آوردن چشمت زدم


قید دینم بود لامذهب نمی فهمی چرا؟


حسین_زحمتکش

[mohsen32]

در گوشه ای از آسمان ابری شبیه سایه ی من بود


ابری كه شاید مثل من آماده ی فریاد كردن بود


محمدعلی_بهمنی

[mohsen32]

از مهرِ دوستان ریاکار خوش‌تر است
دشنامِ دشمنی که چون آئینه راستگوست


پروین_اعتصامی

[mohsen32]

به سودای دل ناشاد خود در مانده‌ام بی تو


به این نیت که هرگز در نمانی شاد کن ما را


محتشم_کاشانی

[mohsen32]

فکر کن! حبس ابد باشی و یکبار فقط


به مشامت نَمی از بوی خیابان برسد


سال نفرین شده در قرن مصیبت یعنی


هی زمستان برود، "باز زمستان برسد"!


پویا_جمشیدی

[mohsen32]

بگو به هر که رسیدی، دعا کند ما را


مگر من و تو به زورِ دعا به هم برسیم


فرامرز_عرب_عامری

[mohsen32]

حرف هایش از نوازش های او شیرین تر است






از هر انگشتش هنر میریزد، از لب بیشتر





سعید_صاحب‌_علم

[mohsen32]

گاه در هر حالتی یکرنگ بودن خوب نیست


مثل تقویمی که با تو زرد شد سرتاسرش


جواد_منفرد

[mohsen32]

شاخه ی عشق مرا خشکانده سرمای نگاهت


ظاهرا اردیبهشتی، گرچه آبانی همیشه


طاهره_اباذری_هریس

[mohsen32]

‏از دوستان توقّعِ ما ترکِ دشمنی‌ست


ما قانعیم اگر به‌ همین اکتفا کنند!




تأثیر_تبریزی

[mohsen32]

در شیشه کرد «خون» مرا آنکه پیش از این






آورده بود قلب مرا با زبان به دست...





علیرضا_بدیع

[mohsen32]

دریغا! آنکه گه گاهی به دردم یاد می‌کردی


عزیزم داشتی اول، به آخر خوار می‌داری


عراقی

[mohsen32]

تو آن شعری که من جایی نمی خوانم،
که میترسم


به جانت چشم زخم آید چو می گویند
تحسینم


محمدعلی_بهمنی

[mohsen32]

‌
بی گمان هرگز کسی چون من نکرد


خویشتن را مایۀ آزار خویش


از منست این غم که بر جان من است


دیگر این خود کرده را تدبیر نیست


فروغ_فرخزاد

[mohsen32]

مرا به خلسه می‌برد حضور ِناگهانیت
سلام و حال‌پرسی و شروع ِخوش‌زبانیت
فقط نه‌کوچه‌باغ ِما،فقط نه‌اینکه این محل
احاطه کرده شهر را شعاع ِ مهربانیت


کاظم_بهمنی

[mohsen32]

بی رنج، زین پیاله کسی می نمی خورد


بی دود، زین تنور به کس نان نمیدهند


تیمار کار خویش تو خودخور، که دیگران

هـرگـز بـرای جـرم تـو، تـاوان نمیدهند





پروین_اعتصامی

[mohsen32]

‌
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم


چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد


شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من


سودای دام عاشقی از سر به درنکرد





حافظ

[mohsen32]

پروانه هم شبیه من از ساده لوحی اش




دلبسته‌ی گلی ست که درکش نمی کند





محمدعلی_بهمنی

[mohsen32]

ما به غم خو کرده‌ایم ای دوست ما را غم فرست


تحفه‌ای کز غم فرستی نزد ما هردم فرست


خاقانی

[mohsen32]

تا زمانى كه رسيدن به تو امكان دارد
زندگى دردِ قشنگى‌ست كه جريان دارد ...




على_صفرى

[mohsen32]

‏همه باغ دلم آثار خزان دارد، کو؟


آن که سامان بدهد این همه ویرانی را


حسین_منزوی

[mohsen32]

گفتی به عشق دیگری آلوده‌ای تهمت مکن


حاشا معاذالله کجا عشق من و آلودگی


وحشی_بافقی

[mohsen32]

خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد


که مرگ‌ِ من نمی‌ارزد به غصه خوردنِ تو




حسین_زحمتکش

[mohsen32]

خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد


که مرگ‌ِ من نمی‌ارزد به غصه خوردنِ تو




حسین_زحمتکش

[mohsen32]

این‌چنین بی‌رحم و سنگین‌دل ڪہ جانان من است
ڪِے دل او سوزد از داغے ڪہ بر جان من است


������هلالی_جغتایی |

[mohsen32]

زندگی، این تاجر طماع ناخن خشک پیر


مرگ را همچون شراب ناب، کم کم می فروخت




فاضل_نظری

[mohsen32]

ﻣﻦ ﭘﻨﺎﻩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻡ ﺑﺎ ﺗﻮ، ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﯿﺎﺭ


ﺷﻌﺮ ﻫﺎﯾﻢ ﺁﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﻬﺮﺕ ﺩﯾﻦ ﻣﻦ

حسین_منزوی

[mohsen32]

گفت دوری التیام درد های عاشقی است




نسخه ی ما را دلی نامهربان پیچیده است





حسين_دهلوی

[mohsen32]

دل از عشق مجازی رو بمعشوقی حقیقی کرد


چه حق بین شد دگر او مهر باطل بر نمی‌دارد




فیض_کاشانی

[mohsen32]

تو دل بستی به معشوقی که خود معشوق ها دارد


رها کن ای دل غافل، خدای بُت پرستت را




حسین_زحمتکش

[mohsen32]

در دلم جایی برای هیچکس غیر از تُو نیست


گاه یک دنیا فقط با یک نفر پر می شود





سیدسعید_صاحب_علم

[mohsen32]

گر شبی عشق تو بر تخت دلم شاهی کند


صدهزاران ماه آن شب خدمت ماهی کند


سنایی

[mohsen32]

گر عاشق شدی، مردانه عاشق باش و تک پر باش

از این شاخه به آن شاخه پریدن کار میمون است..

[mohsen32]

‌
فرض کن حسرتِ پاییز تو را درک کند


روز برگشتنِ او اوّلِ آبان باشد! 


بی خیالِ غم هر روزه، چرا که دل من

مثل ریگی ست که در کفش تو پنهان باشد!





امید_صباغ_نو

[mohsen32]

زلیخا همتی، در عرصه‌ی عالم نمی بینم


وگرنه جنس یوسف کاروان در کاروان دارم


صائب_تبریزی

[mohsen32]

تو تقصیری نداری، من زیادی عاشقت هستم


همین باعث شده با هر نگاهی زود می لنگم




امید_صباغ_نو

[mohsen32]

گرچه ما خود را نصیحت می کنیم


عشق اما بی خیال پند ماست





سهیل_محمودی

[mohsen32]

یک نفر گفت: خدا، کاش که عاشق بشوم


شد و در پیچ و خم عشق،خدا را گم کرد

[mohsen32]

‌گاه می پرسند از من عاشقش هستی هنوز؟


بی تفاوت بودنم را گریه می ریزد بهم




فرامرز_عرب_عامری

[mohsen32]

این خاصیت عشق است، باید بلدت باشم


سخت است ولی باید در جذر و مدت باشم

[mohsen32]

مجنون که شدی حرف مرا می‌فهمی،
لیلای تمام قصه ها نامردند!

[mohsen32]

چه ذوقی می­ کند انگشترم هر بار می ­بیند


عقیقی که بر آن نام تو را کندم بغل کرده


حامد_عسکری

[mohsen32]

خزان هم با سرود برگ ریزان عالمی دارد


چه جای من که از سردی و خاموشی ز مستانم





شهریار

[mohsen32]

نوید آشنایی می‌دهد چشم سخنگویت


گرفته انس گویا نرمیی با تندی خویت


وحشی_بافقی

[mohsen32]

می نشینم خاطراتت را مرتب می کنم
باز با این خودزنی ها روز را شب می کنم


علی_صفری

[mohsen32]

هزار مرتبه خواندم دعا ميان قنوت خدا کند که نباشد کسي دچار کسي

[mohsen32]

چشم و دل، نادیدہ، بر آن حُسن پنهان عاشق اند


آفرین بر بینش دل، آفرین بر هوش چشــم


هوشنگ_ابتهاج

[mohsen32]

چشمان تو بازارچه ی ناز فروشی است


یک عالمه دل پیش تو سرگرم خرید است


جواد_مزنگی

[mohsen32]

گفتم بخند تا که شبم را سحر کنی...


خندید و روشن شد همه ی روزگار من!




طاهره_اباذری_هریس

[mohsen32]

چه اشکال دارد که در هر قنوت


دمی بشنو از نی حکایت کنیم


قیصر_امین_پور

[mohsen32]

کدامین آتشین سیما به این ویرانه می آید؟
که از دیوار و در بوی پر پروانه می آید

[mohsen32]

جدايي زهرخود رااندک اندک ميکند ظاهر
که گردد تلخ در مينا گلاب آهسته آهسته


سرايي راکه صاحب نيست ويرانيست معمارش
دل بي عشق ميگرددخراب آهسته آهسته


صائب_تبریزی

[mohsen32]

بهار با تو بودن ها چه شد؟ پاییز دلتنگی است


کجایی صبح من؟ شام ملال انگیز دلتنگی است




سجاد_سامانی

[mohsen32]

ای تنم کرده ز غم موئی و در مو زده خم


وی دلم یک سر مو وز سر موئی شده کم


خواجوی_کرمانی

[mohsen32]

با آنکه جز سکوت جوابم نمی دهی


در هر سوال از همه پرسیده ام تو را





قیصر_امین_پور

[mohsen32]

‌
ای زخم کهنه ای که دهان باز کرده ای


چون دیگران بخند به غم های ما توهم


تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد


چشم انتظار باش در این ماجرا توهم





فاضل_نظری

[mohsen32]

با عزیزان درنیامیزد دل دیوانه‌ام


در میان آشنایانم ولی بیگانه‌ام


رهی_معیری

[mohsen32]

آدم که سعی کرد کمی منضبط شود
مفعول و فاعلات و فعل اختراع شد!


«یک دست جام باده و یک دست زلف یار»
اینگونه بود ها..! که بغل اختراع شد!!!


حامد_عسکری

[mohsen32]

بهر بی‌دردی و دلسردی و بی‌حسی خلق


هست هریک را خاصیت صد من کافور





ملک_الشعرای_بهار

[mohsen32]

سوزِ دلی دارم که می گیرد قرارت را


شاید به این پاییز بسپاری بهارت را


مهدی_فرجی

[mohsen32]

@shuredel


لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است


شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است


حافظ

[mohsen32]

گفتگوي عشق را نازم که چون اندامِ يار

هر لباسي را که مي‌پوشي بر او، زيبنده است

[mohsen32]

روزگاری دل سپردن ها دلیل عشق بود
اینک اما دل بریدن ها گواهی دیگر است


درد دل کردن برای چشم ظاهر بین خطاست
آنچه با آئینه خواهم گفت آهی دیگر است





فاضل_نظری

[mohsen32]

عاشقی دیوانه‌ام؛ گل با تَبر می‌آورم!
تو بگو"سین"و ببین، اَلسّاعه سَرمی‌آورم


آن دوچشمی ‌راکه دنبالِ تو سوسو می‌کند
کور...نه ؛ بادست خود ازکاسه درمی‌آورم




محمد_بزاز

[mohsen32]

چال روی گونه هایت کشوری پهناور است


شک نکن روزی خودم با بوسه فتحش میکنم


مسعود_محمدپور

[mohsen32]

میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق


ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست


حافظ

[mohsen32]

مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند


هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند


مژگان_عباسلو

[mohsen32]

خمارآلوده ی یوسف به پیراهن نمی سازد


ز پیش چشم من بردار این مینای خالی را!


صائب_تبریزی

[mohsen32]

کشید این دل گریبانم به سوی کوی آن یارم
در آن کویی که می خوردم گرو شد کفش و دستارم


ز عقل خود چو رفتم من سر زلفش گرفتم من
کنون در حلقه زلفش گرفتارم گرفتارم


مولانا

[mohsen32]

نخ به پای بادبادک های کم طاقت مبند


زندگی را هر چه آسان تر بگیری، بهتر است


فاضل_نظری

[mohsen32]

دمى كآن بگذرد بی یاد رویش


از آن دم بی‌شمار استغفرالله

فیض کاشانی

[mohsen32]

ذره‌ای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است


هر که گوید نیست دانی کیست آن کس کافر است


عطار

[mohsen32]

صحبت بیگانه بندد، دست شوخی های عشق


عشق را در پرده بر، تا با دلت بازی کند


عرفی_شیرازی

[mohsen32]

ای هوس‌های دلم باری بیا رویی نما


ای مراد و حاصلم باری بیا رویی نما


مولانا

[mohsen32]

مرگ پیروزی است وقتی دوستانت دشمن اند
مرگ پیروزی است اما مایه ی ننگ من است


از فراموشی چه سنگین تر به روی سینه؟! کاش
پاک می کردی غباری را که بر سنگ من است
.
فاضل_نظری

[mohsen32]

تو خوب مطلقی، من خوب‌ها را با تو می‌سنجم


بدین‌سان بعد از این خوبی، عیاری تازه خواهد یافت


حسین_منزوی

[mohsen32]

چه باشد پیشه عاشق به جز دیوانگی کردن


چه باشد ناز معشوقان به جز بیگانگی کردن


مولانا

[mohsen32]

گرچه هنگام سفر جاده ها جانکاه اند


روی نقشه ، همه ی فاصله ها کوتاه اند !


غلامرضا_طریقی

[mohsen32]

گر چه می گویند این دنیا به غیر از خواب نیست


ای اجل! مهمان نوازی کن که دیگر تاب نیست


فاضل_نظری

[mohsen32]

دوستت دارم ببین!
بیشتر، از پیشتر؛
هر كه بامش بيش برفش بيشتر

[mohsen32]

جان شیرینم ...! صدایت میزنم

با همان جان گفتنت ....
جانم به لب می آوری ....!!!

[mohsen32]

غَنا با پا فشاری کرد ایجاد تهی دستی
خدا ویران نماید خانه سرمایه داری را


فرخی_یزدی

[sahar1]

جان شیرینم ...! صدایت میزنم

با همان جان گفتنت ....
جانم به لب می آوری ....!!!
:12::12:

[mohsen32]

عقل بیهوده سر طرح معما دارد


بازی عشق مگر شایدو اما دارد


فاضل_نظری

[mohsen32]

رازداری کن و از من گله در جمع مکن
باز بازیچه مشو، بار سفر جمع مکن


با حضور تو قرار است مرا زجر دهند
خویش را مایه‌ی دلگرمی هر جمع، مکن


کاظم_بهمنی

[mohsen32]

می دانی و می پرسیم ای چشم سخنگوی


جز عشق جوابی به سوال تو ندارم


شفیعی_کدکنی

[mohsen32]

در ره عشقش چو دانش باید و بی دانشی


لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم


عطار

[mohsen32]

پیراهنِ تو ، "اَمن ترین" جای زمین است


کم کم بدنت ساده ترین شکل وطَن شد


سعید_شیروانی

[mohsen32]

خواستم دیگر فراموشت کنم، اما نشد


خواستم، اما نشد، این کار آرامم نکرد


نجمه_زارع

[sahar1]

خواستم دیگر فراموشت کنم، اما نشد


خواستم، اما نشد، این کار آرامم نکرد


نجمه_زارع
لايك عزيزممم

[mohsen32]

هر چه کردی نیک و بد فردا به پیشت آورند


بی شک ای مسکین اگر در دل نداری آوَری


کسایی_مروزی

[mohsen32]

عشق کو تا نو کنم با درد پیمانی درست


از فغان در شهر نگذارم گریبانی درست


عرفی_شیرازی

[mohsen32]

سنبل زلف از رخش تا برکنار افتاده است


گل چو تقویم کهن از اعتبار افتاده است


صائب_تبریزی

[mohsen32]

گفتم كه با فراق مدارا كنم، نشد
يك روز را بدون تو فردا كنم، نشد


در شعر شاعران همه گشتم كه مصرعى
در شأن چشم هاى تو پيدا كنم، نشد


سجاد_سامانی

[mohsen32]

با لب سُرخت مرا یاد خدا انداختی
روزگارت خوش که از میخانه مسجد ساختی


روی ماه خویش را در برکه می دیدی ولی
سهم ماهی های عاشق را چه خوش پرداختی


فاضل_نظری

[mohsen32]

سخن ديگر نگفتي اي سخن پرداز خاموشم


فراموشت نمي کردم چرا کردي فراموشم ؟

سیمین_بهبهانی

[mohsen32]

‌
ترک آن زیبا رخ فرخنده حال


از محال است
از محال است
از محال...

[mohsen32]

تقصیر دلم چیست که "او" بعد "تو" آمد؟


این قاعده‌ی اول دستور زبان است...


علیرضا_بدیع

[sahar1]

تقصیر دلم چیست که "او" بعد "تو" آمد؟


این قاعده‌ی اول دستور زبان است...


علیرضا_بدیع

لايك عزيزم

[mohsen32]

زیبا پرستیِ دل من بی دلیل نیست


زیرا به این دلیل پرستیده ام تو را




قیصر_امین_پور

[mohsen32]

من در پی رد تو کجا و تو کجایی
دنبال تو دستم نرسیده است به جایی


ای « بوده » که مثل تو نبوده است، نگو هست
ای « رفته » که در قلب منی گرچه نیایی...


مهدی_فرجی

[mohsen32]

اللّه اکبر از تو که هر کس ترا شناخت


از دل کشید نعره‌ی اللّه اکبری

[mohsen32]

چون سرشکسته نیستم سر را چرا بندم بگو
چون من طبیب عالمم بهر چه بیماری کنم


چون بلبلم در باغ دل ننگست اگر جغدی کنم
چون گلبنم در گلشنش حیفست اگر خاری کنم


مولانا

[mohsen32]

دلم را خوب می فهمد هر آن کس ماجرا دارد


میان سینه اش هر کس که قلبی مبتلا دارد


نجمه_زارع

[mohsen32]

سایه افکندند بر دنیا سیاهی ها اگر
با تو خواهم ماند حتی در تباهی ها اگر


تنگ آب اینقدر هم کوچک نمی آمد به چشم
فکر آزادی نمی کردند ماهی ها اگر


فاضل_نظری

[mohsen32]

آنکه ﺭخسارِ تو را ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺯﻳﺒﺎ میﮐﺮﺩ


ﮐﺎﺵ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﺍﺯﻝ ﻓﮑﺮِ دﻝِ ﻣﺎ میﮐﺮﺩ


عماد_خراسانی

[mohsen32]

چشمهایم را بیا بردار، هردو مال تو


در بلای آسمان جوشن به دردت می خورد

[mohsen32]

مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر


با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر


حامد_عسکری

[mohsen32]

روسری تا از سرت سر می خورد شب می شود
آه وقتی شب شود، آسوده خاطر می شوم


خانم عکاس باشی خانه را تاریک کن
تا شما لب تر کنی من زود ظاهر می شوم


عمران_میری

[mohsen32]

حسود نيستم اما كسى به غير خودم


غلط كند كه بخواهد رقيب من باشد


امید_صباغ_نو

[mohsen32]

ای عشق ای عزیزترین میهمان عمر


دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی!


فاضل_نظری

[mohsen32]

تلخي اخلاق را اندام موزون حل نکرد


استکانم شد کمر باريک و چايم تلخ ماند

[mohsen32]

یلدای آدم ها همیشه اول دی نیست
هر کس شبی بی یار بنشیند شبش یلداست...

[mohsen32]

فال حافظ که بگیرند همه میفهمند


کار عاشق فقط ای کاش به یلدا نرسد


عالی_رضایی

[mohsen32]

ای زمستان آمدی، جانت سلامت، گرم باش


در شب یلدا نسوزان ، مرهمی بر زخم باش


سید_شهرام_علیزاده

[mohsen32]

نه فقط از تو اگر دل بكنم می میرم


سایه ات نیز بیفتد به تنم می میرم


کاظم_بهمنی

[mohsen32]

به آتش میزنم امشب منم پروانه ی عاشق


بیا ای شمع سوزانم منم دیوانه ی عاشق


محمد_امیری

[mohsen32]

اگر چون رود می‌خواهد که با دریا بیامیزد


بگو چون چشمه بر زانو گذارد دست و برخیزد


فاضل_نظری

[mohsen32]

صدهزاران بار اگر از در برانی تا روم از درگهت


از برای همنشینی با شما از پنجره سر میزنم


مسعود_عیوضی

[mohsen32]

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است


کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد


حافظ

[mohsen32]

(در وفایِ عشق تو مشهور خوبانم چو شمع)
سوختم از این خودآزاری ، وفاداری بس است


هر کسی بد گفت از ما، ما نمی رنجیم از او
چند روزی روی خاکیم و دل آزاری بس است...


کاوه_احمدزاده

[mohsen32]

من کی‌ام تا دل نبازم پیش چشم کینه‌جویت


کاین سیه با یک اشارت بشکند قلب سپاهی


ملک_الشعرای_بهار

[mohsen32]

من مرغ خوش آواز اين شهرم مي دانم مي داني


کز رنج اين خاموشي مي گريم در خلوت پنهاني

[mohsen32]

حرارت‌های نفسانی بسوزد دینت را روزی


اگر در راه دین مردی علاج این حرارت کن


سنایی

[mohsen32]

مؤذنا به امید که می زنی فریاد؟


تو هم بخواب که ما خویش را به خواب زدیم


فاضل_نظری

[mohsen32]

خبری نیست بجز تنگی دل در اینجا






خبری هست اگر پیش شما بسم الله...

[mohsen32]

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند

فاضل ناظری

[mohsen32]

گفتم به هیچکس دل خود را نمی دهم
اما دلم برای همان هیچکس گرفت


فاضل_نظری

[mohsen32]

بین صدها سرفرازی یک تباهی لازم است


گاه در چشم خلایق روسیاهی لازم است

[mohsen32]

من لبالب آرزو، لیک آرزوی دل یکی‌ست


عالمی پر از شهید و غمزه قاتل یکی‌ست

[mohsen32]

خانه ی بیچاره ای که سرنوشتش زلزله ست


از همان روز نخست آوار باشد بهتر است


حسین_زحمتکش

[mohsen32]

‌
‏گفته بودم می‌روی، دیدی عزیزم آخرش


سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورش


زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست


رفتنت یعنی مصیبت، زجر یعنی باورش


علی_صفری

[mohsen32]

میل دارم کز می غم در بهشت آیم به هوش


یعنی اندر بزم آن حورا سرشت آیم به هوش


عرفی شیرازی

[mohsen32]

من محال است به دیدار تو قانع باشم


کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه


فاضل ناظری

[mohsen32]

‏پر شد آیینه از گل چینی
آه از این جلوه‌های تزیینی !


گفته بودی چگونه می‌گریم ؛
به همین سادگی که می‌بینی


فاضل_نظری

[mohsen32]

آخرین‌شاخه‌ی‌تو سهم‌ِعقابی چو من‌ است
روی آن چلچله و شانه‌بسر جمع مکن


تا برآمد نفسم جمعِ هوادارت سوخت
روبروی منِ دیوانه نفر جمع مکن


کاظم_بهمنی

[mohsen32]

خواهی که شوی باخبر از کشف و کرامات


مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ‌




ملک_الشعرای_بهار

[mohsen32]

‏اگر چشمی جوان داری ، بمان تا پیر برگردد
نگاه از روی او امکان ندارد سیر برگردد


نگاهش می کنم شاید به سمتم سَر بگردانَد
سر او برنمی‌گردد ، مگر تقدیر برگردد





یاسر_قنبرلو

[mohsen32]

هر کجا چشمیست بینا بارگاه عشق تست


هر کجا گوشیست والا عاشق آواز تست


سنایی

[mohsen32]

تا برویم ، ریشه‌ای چون تاک می‌خواهم که هست
نور می‌خواهم که هستی ، خاک می‌خواهم که هست


قصد قربت کرده‌ام چون در طریق دوستی
اجتناب از نیت ناپاک می‌خواهم که هست


سید_مهدی_موسوی

[mohsen32]

چون نی نفس کشیدن ما ناله کردن است
در شور نیز ناله ی ما می رسد به گوش


آتش بزن به سینه ی آتش گرفته ام
آتش گرفته را مگر آتش کند خموش
.
فاضل_نظری

[mohsen32]

ارزو مُرد و جواني رفت و عشق از دل گريخت

غم نميگردد جدا از جان مسکينم هنوز

رهی معیری

[mohsen32]

مانند همیشه چشمٖ هایم به در است


بر سفره ی ما جگر نه خون جگر است


جلیل_صفر_بیگی

[mohsen32]

پی به راز سفرم بُرد و چنان ابر گریست
دید باز امدنی در پیِ این رفتن نیست


همه گفتند مرو دیدم و نشنیدم شان
مثل این بود به یک رود بگویند:بایست!


کاظم_بهمنی

[mohsen32]

عُمرى سپرده اى به خطا دل به ديگران


يـــك بــار هم به خاطـــرِ ما اشتباه كن


محمد_شیخی

[mohsen32]

چاره اینست و ندارم به از این رای دگر


که دهم جای دگر دل به دل‌ آرای دگر


وحشی_بافقی

[mohsen32]

نداند رسم یاری بی وفا یاری که من دارم


به آزار دلم کوشد دل‌آزاری که من دارم


رهی_معیری

[mohsen32]

‌
تا باد میان من و تو نامه‌رسان است


موی من و آرامش تو در نوسان است


دستی که مرا از تو جدا کرد نفهمید


دعوا نمک زندگی هم‌قفسان است


مژگان_عباسلو

[mohsen32]

من و تو مثل دو تا رود موازی بودیم


من که مرداب شدم، کاش تو دریا بشوی


مهدی_فرجی

[mohsen32]

ای درخت پیر ! بر این شاخه‌ها دل خوش نکن
چون که با دست تبر ، مطبخ‌نشینت می‌کنند


نیشخند دوستان از زخم دشمن بدتر است
آشنایان بیشتر اندوهگینت می‌کنند ...


شهاب_مرادی

[mohsen32]

مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است


هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند


مژگان_عباسلو

[mohsen32]

می‌ای دارم چو جان صافی و صوفی می‌کند عیبش


خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی


حافظ

[mohsen32]

از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت


از فاصله ی دور ببین سوختنم را
پروانه ای و دوری از این شمع صلاحت


علی_صفری

[mohsen32]

کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من


« آرزوی وصل » از « بیم جدایی » بهتر است


فاضل_نظری

[mohsen32]

خوش به حال آن مریضی که مراقبش تو باشی


چه خوش است آن خطایی که عواقبش تو باشی


امیر_دیوار

[mohsen32]

حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست


آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست


هوشنگ_ابتهاج

[mohsen32]

‌
چه استراحت خوبی است در جوار خودم


خودم برای خودم با خودم کنار خودم


همین دقیقه که این شعر را تمام کنم


از این شلوغِ شما می‌روم به غار خودم


احسان_افشاری

[mohsen32]

تو مَرا به ‌خنده گفتی :
که هَنوز دوست ‌داری!


چه دروغِ دلنشینی
چه فریبِ آشکاری...


علی_مقیمی

[mohsen32]

دلِ دنیا، دلِ من بود، کبابش کردند
آسمان، منزل من بود، خرابش کردند


زندگی کردن من مُردن تدریجی بود
آن‌چه جان‌کند تنم، عُمر حسابش کردند


على‌اكبر_ياغى‌تبار

[mohsen32]

جذبه از عشق است و با او بر نتابد هیچ کس


هر چه تو آهن دلی او بیشتر آهنرباست

[mohsen32]

آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست


خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست


فاضل_نظری

[mohsen32]

​اولین بار که گفتی نفسم!!.. یادت هست؟نفسم داشت تو را در دل خود جا می داد


یا همان بوسه که از روی لبانم چیدی
به خدا طعم انار شب یلدا می داد....


فاطمه_دشتی

[mohsen32]

غمی دارد دلم شرحش فقط افسانه می خواهد
به پای خواندنش هم گریه ی جانانه می خواهد


من آن ابر پر از بغضم که هر جایی نمی بارد
برای گریه کردن مرد هم یک شانه می خواهد


محمد_شیخی

[mohsen32]

از خدا ساده بپرسی که تو اصلا هستی?!
گریه ات باعث تکرار سوالت باشد


'ای که از کوچه معشوقه ما می گذری'
قسمت ما نشد این عشق، حلالت باشد...


علی_صفری

[mohsen32]

گره تا می توانی باز کرد از کار محتاجان


چو بیکاران به ناخن گردن خود را مخار اینجا

[mohsen32]

چه بگویم سحرت خیر؟ تو خودت صبح جهانی
من شیدا چه بگویم؟ که تو، هم این و هم آنی




بشنو «صبح بخیر» از من درویش و برو
که اگر هم تو بمانی غم ما را نتوانی




محمد_صفوی

[mohsen32]

میان خاطراتت آنچنان بر سینه می کوبم
که ثابت می کند یک دست هم گاهی صدا دارد


یقین دارم کسی ظرف دعا را جا به جا کرده
تو را من آرزو کردم، کسی دیگر تو را دارد


علی_صفری

[mohsen32]

خودم چشمت زدم از بسکه بی پروا تورا خواندم


لبت مضمون شعرم بود و اسپندی نچرخاندم


فرامرز_عرب_عامری

[mohsen32]

حال من حال اسیری ست که هنگام فرار


یادش افتاد کسی منتظرش نیست، نرفت!


آرش_معتمد

[mohsen32]

دی می‌شد و گفتم صنما عهد به جای آر


گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست


حافظ

[mohsen32]

در تمام شعرها مي بوسمت اما نترس

بوسه را ارشاد قبل از چاپ سانسور مي کند

[mohsen32]

ایمان خلق و صبرِ مرا امتحان مکن
بی آنکه دلبری کنی از این و آن بیا


«قلب» مرا هنوز به یغما نبرده ای!
ای راهزن! دوباره به این کاروان بیا


فاضل_نظری

[mohsen32]

عینِ مَرگ است
اگر بی تو بخواهَد بروَد،


او که از جانِ خودَت
دوست تَرش میداری ..!


علیرضا_آذر

[mohsen32]

ای جام به هم ریخته ! صد بار نگفتم


با سنگدلان یار مشو ،
میشکنندت؟


فريدون_مشيری

[mohsen32]

یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم
مرده ام، دارم خوراک جانورها می شوم


بی خیال از رنج فریادم تردّد می کنند
باعث لبخند تلخ رهگذرها می شوم


نجمه_زارع

[mohsen32]

از همان روزی که بی من زیر باران تر شدی


آتش پنهان شده در زیر خاکستر شدی

[mohsen32]

‌
خیال‌انگیز و جان‌پرور
چو بوی گل سراپایی


نداری غیر از این عیبی
که می‌دانی که زیبایی


من از دلبستگیهای
تو با آیینه دانستم


که بر دیدار طاقت سوز
خود عاشق‌تر از مایی


رهی_معیری

[mohsen32]

هرچند یاد و خاطرات ِ با تو شیرین است
فنجان خالی هم به برگشت ِ تو بد بین است


....این روزهـــا از داغ تو رگ می زند هر کس
هر گوشه ای از قلب تو گرمابه ی فین است


محمد_شیخی

[mohsen32]

زندگی در برکه شاید سرنوشت ماهی است
عاشق قلاب ماهی گیر بودن ساده نیست !


سالها آشفتگی زیر سر این جمله بود
عشق تقصیر است و بی تقصیر بودن ساده نیست




علی_صفری

[mohsen32]

آنکه روی دوست دید او را به کفر و دین چه کار؟


وانکه مست عشق گشت از کفر و اسلامش مگوی

[mohsen32]

وقتی نباشی زندگی معنی ندارد
این زنده بودن هم بماند در حواشی!


علی_صفری

[mohsen32]

به جای شکر گاهی صخره ها در گریه می گویند


چرا سیلی خور امواج دریا ساختی ما را ؟

[mohsen32]

چشم مستت چه کند با منِ بیمار امشب

این دل تنگ من و این دل تب دار امشب

[mohsen32]

چند بهر قتل من آزرده سازی خویش را ؟


رحم فرما، بگذر از قتل من و آزار خویش

[mohsen32]

هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست


اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است

[mohsen32]

ای شعرتر از شعرتر از شعرتر از شعر


من باخبر از عشق شدم بی خبر از شعر

[mohsen32]

مثل یک کوچه بن بست خرابت شده ام
گاهی از من بگذر حسرت عابر سخت است


چشم هایت، دل من، کار خدا یا قسمت ?!
و در این حادثه تشخیص مقصر سخت است

[mohsen32]

خنجر از بیگانه خوردن سخت و درمان سخت تر
نیشخند دوستان اما دو چندان سخت تر


علیرضا_بدیع

[mohsen32]

نیازی کز هوس خیزد کدامش آبرو باشد


نیاز بلهوس همچون نماز بی‌وضو باشد

[mohsen32]

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند


آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند


فاضل_نظری

[mohsen32]

تو می آیی و از نزدیک می‌بینم تو را آخر


همان وقتی که می‌میرم


عجب می‌میرمِ خوبی...


حمیدرضا_برقعی

[mohsen32]

مرغِ شب با سایه ی مهتاب اگر سرخوش بُوَد


من خوشم با سایه ی زلفِ خیال ‌انگیزِ او


رهی_معیری

[mohsen32]

در کوی خرابات، کسی را که نیاز است


هشیاری و مستیش همه عین نماز است


عراقی

[mohsen32]

گر بگویم با خیالت تا کجاها رفته‌ام



مردمان این زمانه سنگسارم می‌کنند







فرامرز_عرب_عامری

[mohsen32]

گر بگویم با خیالت تا کجاها رفته‌ام



مردمان این زمانه سنگسارم می‌کنند







فرامرز_عرب_عامری

[mohsen32]

مپرس از من چرا جز عاشقی چیزی نمیدانم
که غیر از «عشق ورزیدن» نداده یادم استادم


میان عقل ودل عمریست سویت جزر و مد دارم
چه دردی میکشم از این وجود پُر از اضدادم


کاوه_احمدزاده

[mohsen32]

پیش هم بودن و هم جنس نبودن درد است






آه از آن سیب که در پاى چنار افتاده است

[mohsen32]

هر ناله که داری بکن ای عاشق شیدا


جائی که کند ناله عاشق اثر اینجاست


شهریار

[mohsen32]

ای دست برده در دل و دینم چه می‌کنی
جانم بسوختی و هنوزت کم است این؟


هوشنگ_ابتهاج

[mohsen32]

به گناهی که نکردم به کسی باج مده
آبرویی هم اگر هست بخر، جمع مکن


ترسم آسیب ببیند بدنت، دور خودت
این‌همه هرزه‌ی آلوده نظر جمع مکن


کاظم_بهمنی

[mohsen32]

سر باز نکن ای اشک از جاذبه دوری کن




ای بغض پر از عصیان این بار صبوری کن..


علیرضا_آذر

[mohsen32]

‌
در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق


چه کنم؟ شیوه ی پرهیز نمیدانستم


گفتم ای دوست، توهم گاه به یادم بودی؟


گفت من نام تو را نیز نمیدانستم


سجاد_سامانی

[mohsen32]

عشق آمده‌ست ، عقل برو جای دیگری


یک پادشاه حاکم یک سرزمین بس است


حامد_عسکری

[mohsen32]

باید کمی کنار خودم زندگی کنم




دیگر دلم برای تو پرپر نمی ‌زند




محسن_محمدی

[mohsen32]

سنگین نمی‌شد اینهمه خواب ستمگران


گر می‌شد از شکستن دلها صدا بلند


صائب_تبریزی

[mohsen32]

گم‌ کرده ام من کعبه را در عمقِ آن چشمانِ تو


از بس که من بر دورِ آن دو چشمِ تو چرخیده ام

[mohsen32]

جز خودم هیچکسی در غم تنهایی من






مثل فواره سر گریه به دامان نگرفت


فاضل_نظری

[mohsen32]

از تو پرسیدم برایت کیستم ؟
گفتی.....
"رفیق"


آنچه در "تعریف" ما گفتی
کم از تحقیر نیست...


حسین_زحمتکش

[mohsen32]

پَناه میبرم از بغض در گلو مانده


به دشت دامن گلدار مادرم گاهی

[mohsen32]

‌
من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود


می‌توانستی نتازی بر من، اما تاختی


ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست


«عشق» را شاید، ولی هرگز «مرا» نشناختی


فاضل_نظری

[mohsen32]

سخت دل دادی به ما و ساده دل برداشتی






دل بریدن هات حکمت داشت: دلبر داشتی...


علیرضا_بدیع

[mohsen32]

قطره‌ای پلک مرا بدجور سنگین کرده است
مثل اشک بره‌ها در شام قربانی شدن


خوب می‌فهمم چه حالی دارد از بی‌همدمی
پابه‌پای گرگ‌ها سرگرم چوپانی شدن




حسنا_محمد_زاده

[mohsen32]

هی! حواست هست اصلاً، سخت دلتنگِ توام؟


عاشق این اخمِ بی احساسِ بدرنگِ توام؟


جواد_مزنگی

[mohsen32]

ديدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست


من سرخوشم از لذت اين چشم به راهي


فریدون_مشیری