امـروز با شـاخه گلـی سـرخ و دستانی لـرزان به دیدارت می آیـمایـن اشکـهای مـن از سـردلتنـگی اسـت !دلتنـگی برای بوسـه زدن بر دستـهای مـهربانـتکاش بـودی ...!امـروز دلـم آتـش گـرفت و دوبـاره جـای خالـیت را حـس کـردممیـدانـم جـای تـو خـوب اسـت ...و فرشـته هـای آسـمان امـروز را بـرایـت جشـن مـیگیـرنـدآخـر میـدانـم کـه بهـشت زیـر پـای توسـت ...کاش فقـط امـروز نگـاهت را داشـتم ...!
خـدایـا کاش فقـط یـکبـار دیگـر آغوشش را داشـتم ...