ه مرگ آنقدر ترسناک است و نه زندگی آنقدر شیرین که آدمی ، پای بر شرافت خود بگذارد
.
.
.
ذات خویش را می جویم و نمی یابم، من سایه ی اویم، او كجاست؟
.
.
.
مهربانی جاده ای ست که هر چه پیشتر بری, خطرناک تر می شه . نمی تونی برگردی , اما لحظه ای باید درنگ کرد و شاید چند گامی به بیراهه رفت
.
.
.
این نداشتن هاست که به آدمی هدف می دهد
.
.
.
هر کس آن چنان می میرد که زندگی می کند و هر کس آن چنان که در بیداریست، خواب می بیند!
.
.
.
هی به این فکر میکنم که ما در اینجا عرق میریزیم و وضعمان این است
و انها در انجا عرق میخورند و وضعشان آن ...
نمیدانم مشکل در نوع عرق هاست یا در خوردن و ریختن ما!!!
.
.
.
در شهری که خورشید را به قیمت شمعی نمی خرند ،پروانه شدن یعنی تباهی
خدا
هیچ گاه كسي را دوست نداشته باش، چون دوست داشتن اسارت است و اسارت انسان را به جنون مي كشاند هر گاه کسی را دوست داشتي رهايش كن. اگر به سویت باز نگشت بدان كه از اول هم مال تو نبوده است.
.
.
.
هر کس آن چنان می میرد که زندگی می کند و هر کس آن چنان که در بیداریست، خواب می بیند!
.
.
.
انسان اگر انسان دیگری را بکشد، آدم می ماند، هر چند قاتل!؛ لیکن آدمی که در مقابل آدمی دیگر خم می شود، یا چاپلوسی می کند، دیگر آدم نیست