ضربان قلبم
با تو : _\/_\/_\/_
دور از تو : _\_\ _\_
بدون تو : _____
.
.
.
چشمانت کارناوال آتش بازی است
یک روز در هر سال برای تماشایش می روم
و باقی روزهایم را
وقف خاموش کردن آتشی می کنم
که زیر پوستم شعله می کشد…
.
.
.
آراسته آمد و چه آراستنی
پیراسته زلف خود چه پیراستنی
بنشست به می خوردن و برخاست به رقص
به به چه نشستنی چه بر خاستنی . . .
.
.
.
میخواهم به یاد آوری چقدر به هم نزدیک هستیم
حتی با وجود فرسنگها فاصله چقدر به من نزدیکی
میخواهم بدانی در این روز بزرگ سپندارمذگان به تو فکر میکنم
می دانی که من هر روز ،
با تو بودن را جشن می گیرم
خواهشی از تو دارم…
بیا عشق مان را “سپندار مذگان ” هم جشن بگیریم
.
.
.
دارم به اجزای تشکیل دهنده ام تجزیه میشوم !
آب
باد
خاک
و این آتش که تو به جانم انداخته ای …
.