گرگ روزگار بودیم.....
شغال ها هم جرات رویارویی با ما را نداشتند...
حال که توبه کرده ایم...
اهوها هم برایمان خط و نشان میکشند.....
درست است که ما رفته ایم و توبه کردیم اما به اهوها بگویید در قلمروی ما با احترا م عبور کنند
که توبه گرگ مرگ است
گرگی عاشق اهویی شد تمام دندان هایش را کشید تا اهو را نخورد....اهوی او رفت.....حالا اون مانده و با بره هایی که به او میخندند.....این است اصل زندگانی
با چشمی که خطای دید داره
قضــاوت نکـــن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0
مجوز های ارسال و ویرایش
