عشق کفاره‌ی یک لحظه نگاه است فقط

مثل افتادن از چاله به چاه است فقط



بار فریاد و فغانش به دلت می‌افتد

اوج ظاهر شدنش در دو سه آه است فقط



اولش چشم به در دوختن و زل زدن است

آخرش خیره شدن‌های به ماه است فقط



مثل آن اسب سفیدی است که بعد از رفتن

آنچه جا مانده از آن رد سیاه است فقط



عشق با پیچ و خمش خوب به من فهمانده

«دوستت دارم» آذوقه‌ی راه است فقط



عشق فهمانده که یک کوه اگر عاشق شد

متلاشی شدنش با پر و کاه است فقط