Nil@y (10-16-2017)
آمدی قصه ببافی که موجه بروی
در نزن رفته ام خویش.... کسی منزل نیست
نا ندارم که برای خودم اقرار کنم
ترک تو کردن و آواره شدن مشکل نیست
لوطیان خال بکوبید به بازوهاتان
ته دریای غم کهنه من ساحل نیست
اشک میریختم آنروز که بی رحم شدی
تا نشانم بدهی هیچ کسی کامل نیست
علتی در پسِ این سلسله ی باطل نیست
تا نشانم بدهی عشق جنونی آنیست .
که کسی ارزشِ ناچیز به آن قائل نیست
آمدی قصه ببافی ... که موجه بروی
در نزن، رفته ام از خویش، کسی منزل نیست!
Sil
....baştan
!!yalda!! (10-16-2017)
Nil@y (10-16-2017)
صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم
ملول از نالهٔ بلبل مباش ای باغبان رفتم
حلالم کن اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم
تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی
من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم
Sil
....baştan